1
خدا که در زمان سلف به اقسام متعدد و طریق های مختلف بوساطت انبیا به پدران ما تکلم نمود،
در این ایام آخر به ما بوساطت پسر خود متکلم شد که او را وارث جمیع موجودات قرار داد و بوسیله او عالمها راآفرید؛
که فروغ جلالش و خاتم جوهرش بوده و به کلمه قوت خود حامل همه موجودات بوده، چون طهارت گناهان را به اتمام رسانید، بهدست راست کبریا در اعلی علیین بنشست،
و از فرشتگان افضال گردید، بمقدارآنکه اسمی بزرگتر از ایشان به میراث یافته بود.
زیرا به کدامیک از فرشتگان هرگز گفت که «تو پسر من هستی. من امروز تو را تولید نمودم» وایض «من او را پدر خواهم بود و او پسر من خواهدبود»؟
و هنگامی که نخست زاده را باز به جهان میآورد میگوید که «جمیع فرشتگان خدا او راپرستش کنند.»
و در حق فرشتگان میگوید که «فرشتگان خود را بادها میگرداند و خادمان خودرا شعله آتش.»
اما در حق پسر: «ای خدا تخت تو تا ابدالاباد است و عصای ملکوت تو عصای راستی است.
عدالت را دوست و شرارت رادشمن میداری. بنابراین خدا، خدای تو، تو را به روغن شادمانی بیشتر از رفقایت مسح کرده است.»
و (نیز میگوید: ) «توای خداوند، درابتدا زمین را بنا کردی و افلاک مصنوع دستهای تواست.
آنها فانی، لکن تو باقی هستی و جمیع آنها چون جامه، مندرس خواهد شد،
و مثل ردا آنها را خواهی پیچید و تغییر خواهند یافت. لکن تو همان هستی و سالهای تو تمام نخواهدشد.»
و به کدامیک از فرشتگان هرگز گفت: «بنشین بهدست راست من تا دشمنان تو راپای انداز تو سازم»؟آیا همگی ایشان روح های خدمتگذار نیستند که برای خدمت آنانی که وارث نجات خواهند شد، فرستاده میشوند؟
آیا همگی ایشان روح های خدمتگذار نیستند که برای خدمت آنانی که وارث نجات خواهند شد، فرستاده میشوند؟
2
لهذا لازم است که به دقت بلیغ تر آنچه راشنیدیم گوش دهیم، مبادا که از آن ربوده شویم.
زیرا هر گاه کلامی که بوساطت فرشتگان گفته شد برقرار گردید، بقسمی که هر تجاوز وتغافلی را جزای عادل میرسید،
پس ما چگونه رستگار گردیم اگر از چنین نجاتی عظیم غافل باشیم؟ که در ابتدا تکلم به آن از خداوند بود و بعدکسانی که شنیدند، بر ما ثابت گردانیدند؛
درحالتی که خدا نیز با ایشان شهادت میداد به آیات و معجزات و انواع قوات و عطایای روحالقدس برحسب اراده خود.
زیرا عالم آیندهای را که ذکر آن را میکنیم مطیع فرشتگان نساخت.
لکن کسی در موضعی شهادت داده، گفت: «چیست انسان که او را بخاطرآوری یا پسر انسان که از او تفقد نمایی؟
او را ازفرشتگان اندکی پستتر قرار دادی و تاج جلال واکرام را بر سر او نهادی و او را بر اعمال دستهای خود گماشتی.
همهچیز را زیر پایهای اونهادی.» پس چون همهچیز را مطیع او گردانید، هیچچیز را نگذاشت که مطیع او نباشد. لکن الان هنوز نمی بینیم که همهچیز مطیع وی شده باشد.
اما او را که اندکی از فرشتگان کمتر شد میبینیم، یعنی عیسی را که به زحمت موت تاج جلال واکرام بر سر وی نهاده شد تا به فیض خدا برای همه ذائقه موت را بچشد.
زیرا او را که بخاطروی همه و از وی همهچیز میباشد، چون فرزندان بسیار را وارد جلال میگرداند، شایسته بود که رئیس نجات ایشان را به دردها کامل گرداند.
زانرو که چون مقدس کننده و مقدسان همه از یک میباشند، از این جهت عار ندارد که ایشان را برادر بخواند.
چنانکه میگوید: «اسم تو را به برادران خود اعلام میکنم و در میان کلیساتو را تسبیح خواهم خواند.»
و ایض: «من بروی توکل خواهم نمود.» و نیز: «اینک من وفرزندانی که خدا به من عطا فرمود.»
پس چون فرزندان در خون و جسم شراکت دارند، او نیز همچنان در این هر دو شریک شد تابوساطت موت، صاحب قدرت موت یعنی ابلیس را تباه سازد،
و آنانی را که از ترس موت، تمام عمر خود را گرفتار بندگی میبودند، آزاد گرداند.
زیرا که در حقیقت فرشتگان را دستگیری نمی نماید بلکه نسل ابراهیم را دستگیری مینماید.
از این جهت میبایست در هر امری مشابه برادران خود شود تا در امور خدا رئیس کهنهای کریم و امین شده، کفاره گناهان قوم رابکند.زیرا که چون خود عذاب کشیده، تجربه دید استطاعت دارد که تجربه شدگان را اعانت فرماید.
زیرا که چون خود عذاب کشیده، تجربه دید استطاعت دارد که تجربه شدگان را اعانت فرماید.
3
بنابراین، ای برادران مقدس که در دعوت سماوی شریک هستید، در رسول و رئیس کهنه اعتراف ما یعنی عیسی تامل کنید،
که نزداو که وی را معین فرمود امین بود، چنانکه موسی نیز در تمام خانه او بود.
زیرا که این شخص لایق اکرامی بیشتر از موسی شمرده شد به آن اندازهای که سازنده خانه را حرمت بیشتر از خانه است.
زیرا هر خانهای بدست کسی بنا میشود، لکن بانی همه خداست.
و موسی مثل خادم در تمام خانه او امین بود تا شهادت دهد بر چیزهایی که میبایست بعد گفته شود.
و اما مسیح مثل پسربر خانه او. و خانه او ما هستیم بشرطی که تا به انتهابه دلیری و فخر امید خود متمسک باشیم.
پس چنانکه روحالقدس میگوید: «امروزاگر آواز او را بشنوید،
دل خود را سخت مسازید، چنانکه در وقت جنبش دادن خشم او درروز امتحان در بیابان،
جایی که پدران شما مراامتحان و آزمایش کردند و اعمال مرا تا مدت چهل سال میدیدند.
از این جهت به آن گروه خشم گرفته، گفتم ایشان پیوسته در دلهای خودگمراه هستند و راههای مرا نشناختند.
تا درخشم خود قسم خوردم که به آرامی من داخل نخواهند شد.»
ای برادران، باحذر باشید مبادا در یکی ازشما دل شریر و بیایمان باشد که از خدای حی مرتد شوید،
بلکه هر روزه همدیگر رانصیحت کنید مادامی که «امروز» خوانده میشود، مبادا احدی از شما به فریب گناه سخت دل گردد.
از آنرو که در مسیح شریک گشتهایم اگر به ابتدای اعتماد خود تا به انتهاسخت متمسک شویم.
چونکه گفته میشود: «امروز اگر آواز او را بشنوید، دل خود را سخت مسازید، چنانکه در وقت جنبش دادن خشم او.»
پس که بودند که شنیدند و خشم او راجنبش دادند؟ آیا تمام آن گروه نبودند که بواسطه موسی از مصر بیرون آمدند؟
و به که تا مدت چهل سال خشمگین میبود؟ آیا نه به آن عاصیانی که بدنهای ایشان در صحرا ریخته شد؟
و درباره که قسم خورد که به آرامی من داخل نخواهند شد، مگر آنانی را که اطاعت نکردند؟پس دانستیم که بهسبب بیایمانی نتوانستندداخل شوند.
پس دانستیم که بهسبب بیایمانی نتوانستندداخل شوند.
4
پس بترسیم مبادا با آنکه وعده دخول درآرامی وی باقی میباشد، ظاهر شود که احدی از شما قاصر شده باشد.
زیرا که به ما نیز به مثال ایشان بشارت داده شد، لکن کلامی که شنیدند بدیشان نفع نبخشید، از اینرو که باشنوندگان به ایمان متحد نشدند.
زیرا ما که ایمان آوردیم، داخل آن آرامی میگردیم، چنانکه گفته است: «در خشم خود قسم خوردم که به آرامی من داخل نخواهند شد.» و حال آنکه اعمال او از آفرینش عالم به اتمام رسیده بود.
ودر مقامی درباره روز هفتم گفت که «در روز هفتم خدا از جمیع اعمال خود آرامی گرفت.»
و بازدر این مقام که «به آرامی من داخل نخواهند شد.»
پس چون باقی است که بعضی داخل آن بشوند و آنانی که پیش بشارت یافتند، بهسبب نافرمانی داخل نشدند،
باز روزی معین میفرماید چونکه به زبان داود بعد از مدت مدیدی «امروز» گفت، چنانکه پیش مذکور شدکه «امروز اگر آواز او را بشنوید، دل خود راسخت مسازید.»
زیرا اگر یوشع ایشان را آرامی داده بود، بعد از آن دیگر را ذکر نمی کرد.
پس برای قوم خدا آرامی سبت باقی میماند.
زیراهرکه داخل آرامی او شد، او نیز از اعمال خودبیارامید، چنانکه خدا از اعمال خویش.
پس جد و جهد بکنیم تا به آن آرامی داخل شویم، مبادا کسی در آن نافرمانی عبرت آمیز بیفتد.
زیرا کلام خدا زنده و مقتدر و برنده تر است ازهر شمشیر دودم و فرورونده تا جدا کند نفس وروح و مفاصل و مغز را و ممیز افکار و نیتهای قلب است،
و هیچ خلقت از نظر او مخفی نیست بلکه همهچیز در چشمان او که کار ما باوی است، برهنه و منکشف میباشد.
پس چون رئیس کهنه عظیمی داریم که ازآسمانها درگذشته است یعنی عیسی، پسر خدا، اعتراف خود را محکم بداریم.
زیرا رئیس کهنهای نداریم که نتواند همدرد ضعفهای مابشود، بلکه آزموده شده در هر چیز به مثال مابدون گناه.پس با دلیری نزدیک به تخت فیض بیاییم تا رحمت بیابیم و فیضی را حاصل کنیم که در وقت ضرورت (ما را) اعانت کند.
پس با دلیری نزدیک به تخت فیض بیاییم تا رحمت بیابیم و فیضی را حاصل کنیم که در وقت ضرورت (ما را) اعانت کند.
5
زیرا که هر رئیس کهنه از میان آدمیان گرفته شده، برای آدمیان مقرر میشود در امورالهی تا هدایا و قربانیها برای گناهان بگذراند؛
که با جاهلان و گمراهان میتواند ملایمت کند، چونکه او نیز در کمزوری گرفته شده است.
و بهسبب این کمزوری، او را لازم است چنانکه برای قوم، همچنین برای خویشتن نیز قربانی برای گناهان بگذراند.
و کسی این مرتبه را برای خودنمی گیرد، مگر وقتی که خدا او را بخواند، چنانکه هارون را.
و همچنین مسیح نیز خود را جلال نداد که رئیس کهنه بشود، بلکه او که به وی گفت: «تو پسر من هستی؛ من امروز تو را تولید نمودم.»
چنانکه در مقام دیگر نیز میگوید: «تو تا به ابدکاهن هستی بر رتبه ملکیصدق.»
و او در ایام بشریت خود، چونکه با فریادشدید و اشکها نزد او که به رهانیدنش از موت قادر بود، تضرع و دعای بسیار کرد و بهسبب تقوای خویش مستجاب گردید،
هرچند پسربود، به مصیبتهایی که کشید، اطاعت را آموخت
و کامل شده، جمیع مطیعان خود را سبب نجات جاودانی گشت.
و خدا او را به رئیس کهنه مخاطب ساخت به رتبه ملکیصدق.
که درباره او ما را سخنان بسیار است که شرح آنها مشکل میباشد چونکه گوشهای شماسنگین شده است.
زیرا که هرچند با این طول زمان شما را میباید معلمان باشید، باز محتاجیدکه کسی اصول و مبادی الهامات خدا را به شمابیاموزد و محتاج شیر شدید نه غذای قوی.
زیرا هرکه شیرخواره باشد، در کلام عدالت ناآزموده است، چونکه طفل است.اما غذای قوی از آن بالغان است که حواس خود را به موجب عادت، ریاضت دادهاند تا تمییز نیک و بدرا بکنند.
اما غذای قوی از آن بالغان است که حواس خود را به موجب عادت، ریاضت دادهاند تا تمییز نیک و بدرا بکنند.
6
بنابراین، از کلام ابتدای مسیح درگذشته، به سوی کمال سبقت بجوییم و بار دیگر بنیادتوبه از اعمال مرده و ایمان به خدا ننهیم،
وتعلیم تعمیدها و نهادن دستها و قیامت مردگان وداوری جاودانی را.
و این را بهجا خواهیم آوردهر گاه خدا اجازت دهد.
زیرا آنانی که یک بار منور گشتند و لذت عطای سماوی را چشیدند و شریک روحالقدس گردیدند
و لذت کلام نیکوی خدا و قوات عالم آینده را چشیدند،
اگر بیفتند، محال است که ایشان را بار دیگر برای توبه تازه سازند، در حالتی که پسر خدا را برای خود باز مصلوب میکنند واو را بیحرمت میسازند.
زیرا زمینی که بارانی را که بارها بر آن میافتد، میخورد و نباتات نیکو برای فلاحان خود میرویاند، از خدا برکت مییابد.
لکن اگر خار و خسک میرویاند، متروک و قرین به لعنت و در آخر، سوخته میشود.
اماای عزیزان در حق شما چیزهای بهتر وقرین نجات را یقین میداریم، هرچند بدینطورسخن میگوییم.
زیرا خدا بیانصاف نیست که عمل شما و آن محبت را که به اسم او از خدمت مقدسین که در آن مشغول بوده و هستید ظاهرکردهاید، فراموش کند.
لکن آرزوی این داریم که هر یک از شما همین جد و جهد را برای یقین کامل امید تا به انتها ظاهر نمایید،
و کاهل مشوید بلکه اقتدا کنید آنانی را که به ایمان و صبروارث وعدهها میباشند.
زیرا وقتی که خدا به ابراهیم وعده داد، چون به بزرگتر از خود قسم نتوانست خورد، به خود قسم خورده، گفت:
«هرآینه من تو رابرکت عظیمی خواهم داد و تو را بینهایت کثیرخواهم گردانید.»
و همچنین چون صبر کرد، آن وعده را یافت.
زیرا مردم به آنکه بزرگتراست، قسم میخورند و نهایت هر مخاصمه ایشان قسم است تا اثبات شود.
از اینرو، چون خدا خواست که عدم تغییر اراده خود را به وارثان وعده به تاکید بیشمار ظاهر سازد، قسم در میان آورد.
تا به دو امر بیتغییر که ممکن نیست خدادر مورد آنها دروغ گوید، تسلی قوی حاصل شود برای ما که پناه بردیم تا به آن امیدی که در پیش ما گذارده شده است تمسک جوییم،
وآن را مثل لنگری برای جان خود ثابت و پایدارداریم که در درون حجاب داخل شده است،جایی که آن پیشرو برای ما داخل شد یعنی عیسی که بر رتبه ملکیصدق، رئیس کهنه گردید تاابدالاباد.
جایی که آن پیشرو برای ما داخل شد یعنی عیسی که بر رتبه ملکیصدق، رئیس کهنه گردید تاابدالاباد.
7
زیرا این ملکیصدق، پادشاه سالیم و کاهن خدای تعالی، هنگامی که ابراهیم ازشکست دادن ملوک، مراجعت میکرد، او رااستقبال کرده، بدو برکت داد.
و ابراهیم نیز ازهمهچیزها دهیک بدو داد؛ که او اول ترجمه شده «پادشاه عدالت» است و بعد ملک سالیم نیز یعنی «پادشاه سلامتی».
بیپدر و بیمادر وبی نسب نامه و بدون ابتدای ایام و انتهای حیات بلکه به شبیه پسر خدا شده، کاهن دایمی میماند.
پس ملاحظه کنید که این شخص چقدربزرگ بود که ابراهیم پاتریارخ نیز از بهترین غنایم، دهیک بدو داد.
و اما از اولاد لاوی کسانی که کهانت را مییابند، حکم دارند که از قوم بحسب شریعت دهیک بگیرند، یعنی از برادران خود، باآنکه ایشان نیز از صلب ابراهیم پدید آمدند.
لکن آن کس که نسبتی بدیشان نداشت، ازابراهیم دهیک گرفته و صاحب وعدهها را برکت داده است.
و بدون هر شبهه، کوچک از بزرگ برکت داده میشود.
و در اینجا مردمان مردنی دهیک میگیرند، اما در آنجا کسیکه بر زنده بودن وی شهادت داده میشود.
حتی آنکه گویا می توان گفت که بوساطت ابراهیم از همان لاوی که دهیک میگیرد، دهیک گرفته شد،
زیرا که هنوز در صلب پدر خود بود هنگامی که ملکیصدق او را استقبال کرد.
و دیگر اگر از کهانت لاوی، کمال حاصل میشد (زیرا قوم شریعت را بر آن یافتند)، باز چه احتیاج میبود که کاهنی دیگر بر رتبه ملکیصدق مبعوث شود و مذکور شود که بر رتبه هارون نیست؟
زیرا هر گاه کهانت تغییر میپذیرد، البته شریعت نیز تبدیل مییابد.
زیرا او که این سخنان در حق وی گفته میشود، از سبط دیگرظاهر شده است که احدی از آن، خدمت قربانگاه را نکرده است.
زیرا واضح است که خداوند مااز سبط یهودا طلوع فرمود که موسی در حق آن سبط از جهت کهانت هیچ نگفت.
و نیز بیشتر مبین است از اینکه به مثال ملکیصدق کاهنی بطور دیگر باید ظهور نماید
که به شریعت و احکام جسمی مبعوث نشودبلکه به قوت حیات غیرفانی.
زیرا شهادت داده شد که «تو تا به ابد کاهن هستی بر رتبه ملکیصدق.»
زیرا که حاصل میشود هم نسخ حکم سابق بعلت ضعف و عدم فایده آن
(از آن جهت که شریعت هیچچیز را کامل نمی گرداند)، و هم برآوردن امید نیکوتر که به آن تقرب به خدامی جوییم.
و بقدر آنکه این بدون قسم نمی باشد.
زیرا ایشان بیقسم کاهن شدهاند ولیکن این با قسم از او که به وی میگوید: «خداوند قسم خورد و تغییر اراده نخواهد داد که تو کاهن ابدی هستی بر رتبه ملکیصدق.»
به همین قدرنیکوتر است آن عهدی که عیسی ضامن آن گردید.
و ایشان کاهنان بسیار میشوند، ازجهت آنکه موت از باقی بودن ایشان مانع است.
لکن وی چون تا به ابد باقی است، کهانت بیزوال دارد.
از این جهت نیز قادر است که آنانی را که بوسیله وی نزد خدا آیند، نجات بینهایت بخشد، چونکه دائم زنده است تاشفاعت ایشان را بکند.
زیرا که ما را چنین رئیس کهنه شایسته است، قدوس و بیآزار و بیعیب و از گناهکاران جدا شده و از آسمانها بلندتر گردیده
که هرروز محتاج نباشد به مثال آن روسای کهنه که اول برای گناهان خود و بعد برای قوم قربانی بگذراند، چونکه این را یک بار فقط بهجا آورد هنگامی که خود را به قربانی گذرانید.از آنرو که شریعت مردمانی را که کمزوری دارند کاهن میسازد، لکن کلام قسم که بعد از شریعت است، پسر را که تاابدالاباد کامل شده است.
از آنرو که شریعت مردمانی را که کمزوری دارند کاهن میسازد، لکن کلام قسم که بعد از شریعت است، پسر را که تاابدالاباد کامل شده است.
8
پس مقصود عمده از این کلام این است که برای ما چنین رئیس کهنهای هست که درآسمانها بهدست راست تخت کبریا نشسته است،
که خادم مکان اقدس و آن خیمه حقیقی است که خداوند آن را برپا نمود نه انسان.
زیرا که هررئیس کهنه مقرر میشود تا هدایا و قربانی هابگذراند؛ و از این جهت واجب است که او را نیزچیزی باشد که بگذراند.
پس اگر بر زمین می بود، کاهن نمی بود چون کسانی هستند که به قانون شریعت هدایا را میگذرانند.
و ایشان شبیه و سایه چیزهای آسمانی را خدمت میکنند، چنانکه موسی ملهم شد هنگامی که عازم بود که خیمه را بسازد، زیرا بدو میگوید: «آگاه باش که همهچیز را به آن نمونهای که در کوه به تو نشان داده شد بسازی.»
لکن الان او خدمت نیکوتر یافته است، به مقداری که متوسط عهدنیکوتر نیز هست که بر وعده های نیکوتر مرتب است.
زیرا اگر آن اول بیعیب میبود، جایی برای دیگری طلب نمی شد.
چنانکه ایشان را ملامت کرده، میگوید: «خداوند میگوید اینک ایامی میآید که با خاندان اسرائیل و خاندان یهوداعهدی تازه استوار خواهم نمود.
نه مثل آن عهدی که با پدران ایشان بستم، در روزی که من ایشان را دستگیری نمودم تا از زمین مصربرآوردم، زیرا که ایشان در عهد من ثابت نماندند. پس خداوند میگوید من ایشان را واگذاردم.
وخداوند میگوید این است آن عهدی که بعد از آن ایام با خاندان اسرائیل استوار خواهم داشت که احکام خود را در خاطر ایشان خواهم نهاد و بردل ایشان مرقوم خواهم داشت و ایشان را خداخواهم بود و ایشان مرا قوم خواهند بود.
ودیگر کسی همسایه و برادر خود را تعلیم نخواهدداد و نخواهد گفت خداوند را بشناس زیرا که همه از خرد و بزرگ مرا خواهند شناخت.
زیرابر تقصیرهای ایشان ترحم خواهم فرمود وگناهانشان را دیگر به یاد نخواهم آورد.»پس چون «تازه» گفت، اول را کهنه ساخت؛ و آنچه کهنه و پیر شده است، مشرف بر زوال است.
پس چون «تازه» گفت، اول را کهنه ساخت؛ و آنچه کهنه و پیر شده است، مشرف بر زوال است.
9
خلاصه آن عهد اول را نیز فرایض خدمت و قدس دنیوی بود.
زیرا خیمه اول نصب شد که در آن بود چراغدان و میز و نان تقدمه، و آن به قدس مسمی گردید.
و در پشت پرده دوم بودآن خیمهای که به قدسالاقداس مسمی است،
که در آن بود مجمره زرین و تابوت شهادت که همه اطرافش به طلا آراسته بود؛ و در آن بود حقه طلا که پر از من بود و عصای هارون که شکوفه آورده بود و دو لوح عهد.
و بر زبر آن کروبیان جلال که بر تخت رحمت سایهگستر میبودند والان جای تفصیل آنها نیست.
پس چون این چیزها بدینطور آراسته شد، کهنه بجهت ادای لوازم خدمت، پیوسته به خیمه اول درمی آیند.
لکن در دوم سالی یک مرتبه رئیس کهنهتنها داخل میشود؛ و آن هم نه بدون خونی که برای خود و برای جهالات قوم میگذراند.
که به این همه روحالقدس اشاره مینماید بر اینکه مادامی که خیمه اول برپاست، راه مکان اقدس ظاهر نمی شود.
و این مثلی است برای زمان حاضر که بحسب آن هدایا وقربانیها را میگذرانند که قوت ندارد که عبادتکننده را از جهت ضمیر کامل گرداند،
چونکه اینها با چیزهای خوردنی و آشامیدنی و طهارات مختلفه، فقط فرایض جسدی است که تا زمان اصلاح مقرر شده است.
لیکن مسیح چون ظاهر شد تا رئیس کهنه نعمتهای آینده باشد، به خیمه بزرگتر و کاملتر وناساخته شده بهدست یعنی که از این خلقت نیست،
و نه به خون بزها و گوسالهها، بلکه به خون خود، یک مرتبه فقط به مکان اقدس داخل شد و فدیه ابدی را یافت.
زیرا هر گاه خون بزها و گاوان و خاکستر گوساله چون بر آلودگان پاشیده میشود، تا به طهارت جسمی مقدس میسازد،
پس آیا چند مرتبه زیاده، خون مسیح که به روح ازلی خویشتن را بیعیب به خداگذرانید، ضمیر شما را از اعمال مرده طاهرنخواهد ساخت تا خدای زنده را خدمت نمایید؟
و از این جهت او متوسط عهد تازهای است تا چون موت برای کفاره تقصیرات عهد اول بوقوع آمد، خواندهشدگان وعده میراث ابدی رابیابند.
زیرا در هر جایی که وصیتی است، لابداست که موت وصیتکننده را تصور کنند،
زیرا که وصیت بعد از موت ثابت میشود؛ زیرامادامی که وصیتکننده زنده است، استحکامی ندارد.
و از اینرو، آن اول نیز بدون خون برقرارنشد.
زیرا که چون موسی تمامی احکام رابحسب شریعت، به سمع قوم رسانید، خون گوسالهها و بزها را با آب و پشم قرمز و زوفاگرفته، آن را بر خود کتاب و تمامی قوم پاشید؛
و گفت: «این است خون آن عهدی که خداباشما قرار داد.»
و همچنین خیمه و جمیع آلات خدمت را نیز به خون بیالود.
و بحسب شریعت، تقریب همهچیز به خون طاهر میشود وبدون ریختن خون، آمرزش نیست.
پس لازم بود که مثل های چیزهای سماوی به اینها طاهر شود، لکن خود سماویات به قربانی های نیکوتر از اینها.
زیرا مسیح به قدس ساخته شده بهدست داخل نشد که مثال مکان حقیقی است؛ بلکه به خود آسمان تا آنکه الان درحضور خدا بجهت ما ظاهر شود.
و نه آنکه جان خود را بارها قربانی کند، مانند آن رئیس کهنه که هر سال با خون دیگری به مکان اقدس داخل میشود؛
زیرا در این صورت میبایست که او از بنیاد عالم بارها زحمت کشیده باشد. لکن الان یک مرتبه در اواخر عالم ظاهر شد تا به قربانی خود، گناه را محو سازد.
و چنانکه مردم را یک بار مردن و بعد از آن جزا یافتن مقرر است،همچنین مسیح نیز چون یک بار قربانی شد تاگناهان بسیاری را رفع نماید، بار دیگر بدون گناه، برای کسانی که منتظر او میباشند، ظاهر خواهدشد بجهت نجات.
همچنین مسیح نیز چون یک بار قربانی شد تاگناهان بسیاری را رفع نماید، بار دیگر بدون گناه، برای کسانی که منتظر او میباشند، ظاهر خواهدشد بجهت نجات.
10
زیرا که چون شریعت را سایه نعمتهای آینده است، نه نفس صورت آن چیزها، آن هرگز نمی تواند هر سال به همان قربانی هایی که پیوسته میگذرانند، تقرب جویندگان را کامل گرداند.
والا آیا گذرانیدن آنها موقوف نمی شدچونکه عبادتکنندگان، بعد از آنکه یک بار پاک شدند، دیگر حس گناهان را در ضمیر نمی داشتند؟
بلکه در اینها هر سال یادگاری گناهان میشود.
زیرا محال است که خون گاوهاو بزها رفع گناهان را بکند.
لهذا هنگامی که داخل جهان میشود، میگوید: «قربانی و هدیه را نخواستی، لکن جسدی برای من مهیا ساختی.
به قربانی های سوختنی و قربانی های گناه رغبت نداشتی.
آنگاه گفتم، اینک میآیم (در طومار کتاب درحق من مکتوب است ) تا اراده تو راای خدا بجاآورم.»
چون پیش میگوید: «هدایا و قربانیها وقربانی های سوختنی و قربانی های گناه رانخواستی و به آنها رغبت نداشتی، » که آنها رابحسب شریعت میگذرانند،
بعد گفت که «اینک میآیم تا اراده تو راای خدا بجا آورم.» پس اول را برمی دارد، تا دوم را استوار سازد.
و به این اراده مقدس شدهایم، به قربانی جسد عیسی مسیح، یک مرتبه فقط.
و هر کاهن هر روزه به خدمت مشغول بوده، میایستد وهمان قربانیها را مکرر میگذراند که هرگز رفع گناهان را نمی تواند کرد.
لکن او چون یک قربانی برای گناهان گذرانید، بهدست راست خدابنشست تا ابدالاباد.
و بعد از آن منتظر است تادشمنانش پای انداز او شوند.
از آنرو که به یک قربانی مقدسان را کامل گردانیده است تا ابدالاباد.
و روحالقدس نیزبرای ما شهادت میدهد، زیرا بعد از آنکه گفته بود:
«این است آن عهدی که بعد از آن ایام باایشان خواهم بست، خداوند میگوید احکام خود را در دلهای ایشان خواهم نهاد و بر ذهن ایشان مرقوم خواهم داشت،
(باز میگوید) وگناهان و خطایای ایشان را دیگر به یاد نخواهم آورد.»
اما جایی که آمرزش اینها هست، دیگرقربانی گناهان نیست.
پسای برادران، چونکه به خون عیسی دلیری داریم تا به مکان اقدس داخل شویم
ازطریق تازه و زنده که آن را بجهت ما از میان پرده یعنی جسم خود مهیا نموده است،
و کاهنی بزرگ را بر خانه خدا داریم،
پس به دل راست، در یقین ایمان، دلهای خود را از ضمیر بد پاشیده و بدنهای خود را به آب پاک غسل داده، نزدیک بیاییم؛
و اعتراف امید را محکم نگاه داریم زیراکه وعدهدهنده امین است.
و ملاحظه یکدیگررا بنماییم تا به محبت و اعمال نیکو ترغیب نماییم.
و از با هم آمدن در جماعت غافل نشویم چنانکه بعضی را عادت است، بلکه یکدیگر را نصیحت کنیم و زیادتر به اندازهای که میبینید که آن روز نزدیک میشود.
زیرا که بعد از پذیرفتن معرفت راستی اگرعمد گناهکار شویم، دیگر قربانی گناهان باقی نیست،
بلکه انتظار هولناک عذاب و غیرت آتشی که مخالفان را فرو خواهد برد.
هرکه شریعت موسی را خوار شمرد، بدون رحم به دویا سه شاهد کشته میشود.
پس به چه مقدارگمان میکنید که آن کس، مستحق عقوبت سختتر شمرده خواهد شد که پسر خدا راپایمال کرد و خون عهدی را که به آن مقدس گردانیده شد، ناپاک شمرد و روح نعمت رابی حرمت کرد؟
زیرا میشناسیم او را که گفته است: «خداوند میگوید انتقام از آن من است؛ من مکافات خواهم داد.» و ایض: «خداوند قوم خودرا داوری خواهد نمود.»
افتادن بهدستهای خدای زنده چیزی هولناک است.
ولیکن ایام سلف را به یاد آورید که بعد ازآنکه منور گردیدید، متحمل مجاهدهای عظیم ازدردها شدید،
چه از اینکه از دشنامها وزحمات تماشای مردم میشدید، و چه از آنکه شریک با کسانی میبودید که در چنین چیزها بسرمی بردند.
زیرا که با اسیران نیز همدردمی بودید و تاراج اموال خود را نیز به خوشی میپذیرفتید، چون دانستید که خود شما را درآسمان مال نیکوتر و باقی است.
پس ترک مکنید دلیری خود را که مقرون به مجازات عظیم میباشد.
زیرا که شما را صبر لازم است تااراده خدا را بجا آورده، وعده را بیابید.
زیرا که «بعد از اندک زمانی، آن آینده خواهد آمد وتاخیر نخواهد نمود.
لکن عادل به ایمان زیست خواهد نمود و اگر مرتد شود نفس من باوی خوش نخواهد شد.»لکن ما از مرتدان نیستیم تا هلاک شویم، بلکه از ایمانداران تا جان خود را دریابیم.
لکن ما از مرتدان نیستیم تا هلاک شویم، بلکه از ایمانداران تا جان خود را دریابیم.
11
پس ایمان، اعتماد بر چیزهای امید داشته شده است و برهان چیزهای نادیده.
زیرا که به این، برای قدما شهادت داده شد.
به ایمان فهمیدهایم که عالمها به کلمه خدامرتب گردید، حتی آنکه چیزهای دیدنی ازچیزهای نادیدنی ساخته شد.
به ایمان هابیل قربانی نیکوتر از قائن را به خدا گذرانید و بهسبب آن شهادت داده شد که عادل است، به آنکه خدا به هدایای او شهادت میدهد؛ و بهسبب همان بعد از مردن هنوزگوینده است.
به ایمان خنوخ منتقل گشت تا موت را نبیندو نایاب شد چراکه خدا او را منتقل ساخت زیراقبل از انتقال وی شهادت داده شد که رضامندی خدا را حاصل کرد.
لیکن بدون ایمان تحصیل رضامندی او محال است، زیرا هرکه تقرب به خدا جوید، لازم است که ایمان آورد بر اینکه اوهست و جویندگان خود را جزا میدهد.
به ایمان نوح چون درباره اموری که تا آن وقت دیده نشده، الهام یافته بود، خداترس شده، کشتیای بجهت اهل خانه خود بساخت و به آن، دنیا را ملزم ساخته، وارث آن عدالتی که از ایمان است گردید.
به ایمان ابراهیم چون خوانده شد، اطاعت نمود و بیرون رفت به سمت آن مکانی که میبایست به میراث یابد. پس بیرون آمد ونمی دانست به کجا میرود.
و به ایمان در زمین وعده مثل زمین بیگانه غربت پذیرفت و درخیمهها با اسحاق و یعقوب که در میراث همین وعده شریک بودند مسکن نمود.
زانرو که مترقب شهری بابنیاد بود که معمار و سازنده آن خداست.
به ایمان خود ساره نیز قوت قبول نسل یافت و بعد از انقضای وقت زایید، چونکه وعدهدهنده را امین دانست.
و از این سبب، ازیک نفر و آن هم مرده، مثل ستارگان آسمان، کثیرو مانند ریگهای کنار دریا، بیشمار زاییده شدند.
در ایمان همه ایشان فوت شدند، درحالیکه وعدهها را نیافته بودند، بلکه آنها را از دوردیده، تحیت گفتند و اقرار کردند که بر روی زمین، بیگانه و غریب بودند.
زیرا کسانی که همچنین میگویند، ظاهر میسازند که در جستجوی وطنی هستند.
و اگر جایی را که از آن بیرون آمدند، بخاطر میآوردند، هرآینه فرصت میداشتند که (بدانجا) برگردند.
لکن الحال مشتاق وطنی نیکوتر یعنی (وطن ) سماوی هستند و از اینرو خدا از ایشان عار ندارد که خدای ایشان خوانده شود، چونکه برای ایشان شهری مهیا ساخته است.
به ایمان ابراهیم چون امتحان شد، اسحاق را گذرانید و آنکه وعدهها را پذیرفته بود، پسریگانه خود را قربانی میکرد؛
که به او گفته شده بود که «نسل تو به اسحاق خوانده خواهد شد.»
چونکه یقین دانست که خدا قادر بربرانگیزانیدن از اموات است و همچنین او را درمثلی از اموات نیز بازیافت.
به ایمان اسحاق نیز یعقوب و عیسو را درامور آینده برکت داد.
به ایمان یعقوب در وقت مردن خود، هریکی از پسران یوسف را برکت داد و بر سر عصای خود سجده کرد.
به ایمان یوسف در حین وفات خود، ازخروج بنیاسرائیل اخبار نمود و درباره استخوانهای خود وصیت کرد.
به ایمان موسی چون متولد شد، والدینش او را طفلی جمیل یافته، سه ماه پنهان کردند و ازحکم پادشاه بیم نداشتند.
به ایمان چون موسی بزرگ شد، ابا نمود ازاینکه پسر دختر فرعون خوانده شود،
و ذلیل بودن با قوم خدا را پسندیده تر داشت از آنکه لذت اندک زمانی گناه را ببرد؛
و عار مسیح رادولتی بزرگتر از خزائن مصر پنداشت زیرا که به سوی مجازات نظر میداشت.
به ایمان، مصررا ترک کرد و از غضب پادشاه نترسید زیرا که چون آن نادیده را بدید، استوار ماند.
به ایمان، عید فصح و پاشیدن خون را بعمل آورد تاهلاک کننده نخستزادگان، بر ایشان دست نگذارد.
به ایمان، از بحر قلزم به خشکی عبورنمودند واهل مصر قصد آن کرده، غرق شدند.
به ایمان حصار اریحا چون هفت روز آن راطواف کرده بودند، به زیر افتاد.
به ایمان، راحاب فاحشه با عاصیان هلاک نشد زیرا که جاسوسان را به سلامتی پذیرفته بود.
و دیگرچه گویم؟ زیرا که وقت مرا کفاف نمی دهد که از جدعون و باراق و شمشون و یفتاح و داود و سموئیل و انبیا اخبار نمایم،
که ازایمان، تسخیر ممالک کردند و به اعمال صالحه پرداختند و وعدهها را پذیرفتند و دهان شیران رابستند،
سورت آتش را خاموش کردند و از دم شمشیرها رستگار شدند و از ضعف، توانایی یافتند و در جنگ شجاع شدند و لشکرهای غربارا منهزم ساختند.
زنان، مردگان خود را به قیامتی بازیافتند، لکن دیگران معذب شدند وخلاصی را قبول نکردند تا به قیامت نیکوتربرسند.
و دیگران از استهزاها و تازیانهها بلکه از بندها و زندان آزموده شدند.
سنگسارگردیدند و با اره دوپاره گشتند. تجربه کرده شدندو به شمشیر مقتول گشتند. در پوستهای گوسفندان و بزها محتاج و مظلوم و ذلیل و آواره شدند.
آنانی که جهان لایق ایشان نبود، درصحراها و کوهها و مغارهها و شکافهای زمین پراکنده گشتند.
پس جمیع ایشان با اینکه از ایمان شهادت داده شدند، وعده را نیافتند.زیرا خدا برای ماچیزی نیکوتر مهیا کرده است تا آنکه بدون ماکامل نشوند.
زیرا خدا برای ماچیزی نیکوتر مهیا کرده است تا آنکه بدون ماکامل نشوند.
12
تادیب الهی بنابراین چونکه ما نیز چنین ابر شاهدان را گرداگرد خود داریم، هر بار گران وگناهی را که ما را سخت میپیچد دور بکنیم و باصبر در آن میدان که پیش روی ما مقرر شده است بدویم،
و به سوی پیشوا و کامل کننده ایمان یعنی عیسی نگران باشیم که بجهت آن خوشی که پیش او موضوع بود، بیحرمتی را ناچیز شمرده، متحمل صلیب گردید و بهدست راست تخت خدا نشسته است.
پس تفکر کنید در او که متحمل چنین مخالفتی بود که از گناهکاران به اوپدید آمد، مبادا در جانهای خود ضعف کرده، خسته شوید.
هنوز در جهاد با گناه تا به حدخون مقاومت نکردهاید،
و نصیحتی را فراموش نمودهاید که با شما چون با پسران مکالمه میکندکه «ای پسر من تادیب خداوند را خوار مشمار ووقتی که از او سرزنش یابی، خسته خاطر مشو.
زیرا هرکه را خداوند دوست میدارد، توبیخ میفرماید و هر فرزند مقبول خود را به تازیانه میزند.»
اگر متحمل تادیب شوید، خدا با شما مثل باپسران رفتار مینماید. زیرا کدام پسر است که پدرش او را تادیب نکند؟
لکن اگر بیتادیب میباشید، که همه از آن بهره یافتند، پس شماحرام زادگانید نه پسران.
و دیگر پدران جسم خود را وقتی داشتیم که ما را تادیب مینمودند وایشان را احترام مینمودیم، آیا از طریق اولی پدرروحها را اطاعت نکنیم تا زنده شویم؟
زیرا که ایشان اندک زمانی، موافق صوابدید خود ما راتادیب کردند، لکن او بجهت فایده تا شریک قدوسیت او گردیم.
لکن هر تادیب در حال، نه از خوشیها بلکه از دردها مینماید، اما در آخرمیوه عدالت سلامتی را برای آنانی که از آن ریاضت یافتهاند بار میآورد.
لهذا دستهای افتاده و زانوهای سست شده را استوار نمایید،
و برای پایهای خود راههای راست بسازید تاکسیکه لنگ باشد، از طریق منحرف نشود، بلکه شفا یابد.
و درپی سلامتی با همه بکوشید و تقدسی که بغیر از آن هیچکس خداوند را نخواهد دید.
و مترصد باشید مبادا کسی از فیض خدامحروم شود و ریشه مرارت نمو کرده، اضطراب بار آورد و جمعی از آن آلوده گردند.
مباداشخصی زانی یا بیمبالات پیدا شود، مانند عیسوکه برای طعامی نخستزادگی خود را بفروخت.
زیرا میدانید که بعد از آن نیز وقتی که خواست وارث برکت شود مردود گردید (زیرا که جای توبه پیدا ننمود) با آنکه با اشکها در جستجوی آن بکوشید.
زیرا تقرب نجستهاید به کوهی که میتوان لمس کرد و به آتش افروخته و نه به تاریکی وظلمت و باد سخت،
و نه به آواز کرنا و صدای کلامی که شنوندگان، التماس کردند که آن کلام، دیگر بدیشان گفته نشود.
زیرا که متحمل آن قدغن نتوانستند شد که اگر حیوانی نیز کوه رالمس کند، سنگسار یا به نیزه زده شود.
و آن رویت بحدی ترسناک بود که موسی گفت: «بغایت ترسان و لرزانم.»
بلکه تقرب جسته ایدبه جبل صهیون و شهر خدای حی یعنی اورشلیم سماوی و به جنود بیشماره از محفل فرشتگان
و کلیسای نخستزادگانی که در آسمان مکتوبندو به خدای داور جمیع و به ارواح عادلان مکمل
و به عیسی متوسط عهد جدید و به خون پاشیده شده که متکلم است بهمعنی نیکوتر ازخون هابیل.
زنهار از آنکه سخن میگوید رو مگردانیدزیرا اگر آنانی که از آنکه بر زمین سخن گفت روگردانیدند، نجات نیافتند، پس ما چگونه نجات خواهیم یافت اگر از او که از آسمان سخن میگوید روگردانیم؟
که آواز او در آن وقت زمین را جنبایند، لکن الان وعده داده است که «یک مرتبه دیگر نه فقط زمین بلکه آسمان را نیزخواهم جنبانید.»
و این قول او یک مرتبه دیگراشاره است از تبدیل چیزهایی که جنبانیده میشود، مثل آنهایی که ساخته شد، تا آنهایی که جنبانیده نمی شود باقی ماند.
پس چون ملکوتی را که نمی توان جنبانیدمی یابیم، شکر بهجا بیاوریم تا به خشوع و تقواخدا را عبادت پسندیده نماییم.زیرا خدای ماآتش فروبرنده است.
زیرا خدای ماآتش فروبرنده است.
13
محبت برادرانه برقرار باشد؛
و ازغریبنوازی غافل مشوید زیرا که به آن بعضی نادانسته فرشتگان را ضیافت کردند.
اسیران را بخاطر آرید مثل همزندان ایشان، ومظلومان را چون شما نیز در جسم هستید.
نکاح به هر وجه محترم باشد و بسترش غیرنجس زیرا که فاسقان و زانیان را خدا داوری خواهد فرمود.
سیرت شما از محبت نقره خالی باشد و به آنچه دارید قناعت کنید زیرا که او گفته است: «تو را هرگز رها نکنم و تو را ترک نخواهم نمود.»
بنابراین ما با دلیری تمام میگوییم: «خداوند مددکننده من است و ترسان نخواهم بود. انسان به من چه میکند؟»
مرشدان خود را که کلام خدا را به شما بیان کردند بخاطر دارید و انجام سیرت ایشان راملاحظه کرده، به ایمان ایشان اقتدا نمایید.
عیسی مسیح دیروز و امروز و تا ابدالاباد همان است.
از تعلیمهای مختلف و غریب از جا برده مشوید، زیرا بهتر آن است که دل شما به فیض استوار شود و نه به خوراکهایی که آنانی که در آنهاسلوک نمودند، فایده نیافتند.
مذبحی داریم که خدمت گذاران آن خیمه، اجازت ندارند که از آن بخورند.
زیرا که جسدهای آن حیواناتی که رئیس کهنه خون آنهارا به قدسالاقداس برای گناه میبرد، بیرون ازلشکرگاه سوخته میشود.
بنابراین، عیسی نیزتا قوم را به خون خود تقدیس نماید، بیرون دروازه عذاب کشید.
لهذا عار او را برگرفته، بیرون از لشکرگاه به سوی او برویم.
زانرو که در اینجا شهری باقی نداریم بلکه آینده را طالب هستیم.
پس بوسیله او قربانی تسبیح را به خدابگذرانیم، یعنی ثمره لبهایی را که به اسم او معترف باشند.
لکن از نیکوکاری و خیرات غافل مشوید، زیرا خدا به همین قربانیها راضی است.
مرشدان خود را اطاعت و انقیاد نمایید زیراکه ایشان پاسبانی جانهای شما را میکنند، چونکه حساب خواهند داد تا آن را به خوشی نه به ناله بهجا آورند، زیرا که این شما را مفید نیست.
برای ما دعا کنید زیرا ما را یقین است که ضمیر خالص داریم و میخواهیم در هر امر رفتارنیکو نماییم.
و بیشتر التماس دارم که چنین کنید تا زودتر به نزد شما باز آورده شوم.
پس خدای سلامتی که شبان اعظم گوسفندان یعنی خداوند ما عیسی را به خون عهدابدی از مردگان برخیزانید،
شما را در هر عمل نیکو کامل گرداناد تا اراده او را بهجا آورید وآنچه منظور نظر او باشد، در شما بعمل آوردبوساطت عیسی مسیح که او را تا ابدالاباد جلال باد. آمین.
لکنای برادران از شما التماس دارم که این کلام نصیحتآمیز را متحمل شوید زیرامختصری نیز به شما نوشتهام.
بدانید که برادرما تیموتاوس رهایی یافته است و اگر زود آید، به اتفاق او شما را ملاقات خواهم نمود.همه مرشدان خود و جمیع مقدسین راسلام برسانید؛ و آنانی که از ایتالیا هستند، به شماسلام میرسانند.
همه مرشدان خود و جمیع مقدسین راسلام برسانید؛ و آنانی که از ایتالیا هستند، به شماسلام میرسانند.
- License
-
CC-0
Link to license
- Citation Suggestion for this Edition
- TextGrid Repository (2025). Paul the Apostle. Hebrews (Farsi). Multilingual Parallel Bible Corpus. https://hdl.handle.net/21.11113/0000-0016-97EF-1