1

امثال سلیمان بن داود پادشاه اسرائیل
به جهت دانستن حکمت و عدل، و برای فهمیدن کلمات فطانت.
به جهت اکتساب ادب معرفت آمیز، و عدالت و انصاف و استقامت.
تاساده دلان را زیرکی بخشد، و جوانان را معرفت وتمیز.
تا مرد حکیم بشنود و علم را بیفزاید. ومرد فهیم تدابیر را تحصیل نماید.
تا امثال وکنایات را بفهمند، کلمات حکیمان و غوامض ایشان را.
ترس یهوه آغاز علم است. لیکن جاهلان حکمت و ادب را خوار می‌شمارند.
‌ای پسر من تادیب پدر خود را بشنو، و تعلیم مادر خویش را ترک منما.
زیرا که آنها تاج زیبایی برای سر تو، و جواهر برای گردن توخواهد بود.
‌ای پسر من اگر گناهکاران تو رافریفته سازند، قبول منما.
اگر گویند: «همراه مابیا تا برای خون در کمین بنشینیم، و برای بی‌گناهان بی‌جهت پنهان شویم،
مثل هاویه ایشان را زنده خواهیم بلعید، و تندرست مانندآنانی که به گور فرو می‌روند.
هر گونه اموال نفیسه را پیدا خواهیم نمود. و خانه های خود را ازغنیمت مملو خواهیم ساخت.
قرعه خود رادر میان ما بینداز. و جمیع ما را یک کیسه خواهدبود.»
‌ای پسر من با ایشان در راه مرو. و پای خودرا از طریقهای ایشان باز دار
زیرا که پایهای ایشان برای شرارت می‌دود و به جهت ریختن خون می‌شتابد.
به تحقیق، گستردن دام در نظرهر بالداری بی‌فایده است.
لیکن ایشان به جهت خون خود کمین می‌سازند، و برای جان خویش پنهان می‌شوند.
همچنین است راههای هر کس که طماع سود باشد، که آن جان مالک خود را هلاک می‌سازد.
حکمت در بیرون ندا می‌دهد و در شوارع عام آواز خود را بلند می‌کند.
در سرچهارراهها در دهنه دروازه‌ها می‌خواند و در شهربه سخنان خود متکلم می‌شود
که «ای جاهلان تا به کی جهالت را دوست خواهید داشت؟ و تا به کی مستهزئین از استهزا شادی می‌کنند و احمقان از معرفت نفرت می‌نمایند؟
به‌سبب عتاب من بازگشت نمایید. اینک روح خود را بر شما افاضه خواهم نمود و کلمات خود را بر شما اعلام خواهم کرد.
زیرا که چون خواندم، شما ابانمودید و دستهای خود را افراشتم و کسی اعتنانکرد.
بلکه تمامی نصیحت مرا ترک نمودید وتوبیخ مرا نخواستید.
پس من نیز در حین مصیبت شما خواهم خندید و چون ترس بر شمامستولی شود استهزا خواهم نمود.
چون خوف مثل باد تند بر شما عارض شود، و مصیبت مثل گردباد به شما دررسد، حینی که تنگی وضیق بر شما آید.
آنگاه مرا خواهند خواندلیکن اجابت نخواهم کرد، و صبحگاهان مراجستجو خواهند نمود اما مرا نخواهند یافت.
چونکه معرفت را مکروه داشتند، و ترس خداوند را اختیار ننمودند،
و نصیحت مراپسند نکردند، و تمامی توبیخ مرا خوار شمردند،
بنابراین، از میوه طریق خود خواهند خورد، واز تدابیر خویش سیر خواهند شد.
زیرا که ارتداد جاهلان، ایشان را خواهد کشت و راحت غافلانه احمقان، ایشان را هلاک خواهد ساخت.اما هر‌که مرا بشنود در امنیت ساکن خواهدبود، و از ترس بلا مستریح خواهد ماند.»
اما هر‌که مرا بشنود در امنیت ساکن خواهدبود، و از ترس بلا مستریح خواهد ماند.»

2

ای پسر من اگر سخنان مرا قبول می‌نمودی و اوامر مرا نزد خود نگاه می‌داشتی،
تاگوش خود را به حکمت فرا گیری و دل خود را به فطانت مایل گردانی،
اگر فهم را دعوت می‌کردی و آواز خود را به فطانت بلندمی نمودی،
اگر آن را مثل نقره می‌طلبیدی ومانند خزانه های مخفی جستجو می‌کردی،
آنگاه ترس خداوند را می‌فهمیدی، و معرفت خدا را حاصل می‌نمودی.
زیرا خداوندحکمت را می‌بخشد، و از دهان وی معرفت وفطانت صادر می‌شود.
به جهت مستقیمان، حکمت کامل را ذخیره می‌کند و برای آنانی که درکاملیت سلوک می‌نمایند، سپر می‌باشد،
تاطریقهای انصاف را محافظت نماید و طریق مقدسان خویش را نگاه دارد.
پس آنگاه عدالت و انصاف را می‌فهمیدی، و استقامت و هر طریق نیکو را.
زیرا که حکمت به دل تو داخل می‌شد و معرفت نزد جان تو عزیزمی گشت.
تمیز، تو را محافظت می‌نمود، وفطانت، تو را نگاه می‌داشت،
تا تو را از راه شریر رهایی بخشد، و از کسانی که به سخنان کج متکلم می‌شوند.
که راههای راستی را ترک می‌کنند، و به طریقهای تاریکی سالک می‌شوند.
از عمل بد خشنودند، و از دروغهای شریرخرسندند.
که در راههای خود معوجند، و درطریقهای خویش کج رو می‌باشند.
تا تو را اززن اجنبی رهایی بخشد، و از زن بیگانه‌ای که سخنان تملق‌آمیز می‌گوید؛
که مصاحب جوانی خود را ترک کرده، و عهد خدای خویش را فراموش نموده است.
زیرا خانه او به موت فرو می‌رود و طریقهای او به مردگان.
کسانی که نزد وی روند برنخواهند گشت، و به طریقهای حیات نخواهند رسید.
تا به راه صالحان سلوک نمایی و طریقهای عادلان را نگاه داری.
زیراکه راستان در زمین ساکن خواهند شد، و کاملان در آن باقی خواهند ماند.لیکن شریران از زمین منقطع خواهند شد، و ریشه خیانتکاران از آن کنده خواهد گشت.
لیکن شریران از زمین منقطع خواهند شد، و ریشه خیانتکاران از آن کنده خواهد گشت.

3

ای پسر من، تعلیم مرا فراموش مکن و دل تو اوامر مرا نگاه دارد،
زیرا که طول ایام وسالهای حیات و سلامتی را برای تو خواهدافزود.
زنهار که رحمت و راستی تو را ترک نکند. آنها را بر گردن خود ببند و بر لوح دل خودمرقوم دار.
آنگاه نعمت و رضامندی نیکو، درنظر خدا و انسان خواهی یافت.
به تمامی دل خود بر خداوند توکل نما و بر عقل خود تکیه مکن.
در همه راههای خود او را بشناس، و اوطریقهایت را راست خواهد گردانید.
خویشتن را حکیم مپندار، از خداوند بترس و از بدی اجتناب نما.
این برای ناف تو شفا، وبرای استخوانهایت مغز خواهد بود.
از مایملک خود خداوند را تکریم نما و از نوبرهای همه محصول خویش.
آنگاه انبارهای تو به وفورنعمت پر خواهد شد، و چرخشتهای تو از شیره انگور لبریز خواهد گشت.
‌ای پسر من، تادیب خداوند را خوار مشمار، و توبیخ او را مکروه مدار.
زیرا خداوند هر‌که را دوست داردتادیب می‌نماید، مثل پدر پسر خویش را که از اومسرور می‌باشد.
خوشابحال کسی‌که حکمت را پیدا کند، و شخصی که فطانت را تحصیل نماید.
زیرا که تجارت آن از تجارت نقره ومحصولش از طلای خالص نیکوتر است.
ازلعلها گرانبهاتر است و جمیع نفایس تو با آن برابری نتواند کرد.
به‌دست راست وی طول ایام است، و به‌دست چپش دولت و جلال.
طریقهای وی طریقهای شادمانی است و همه راههای وی سلامتی می‌باشد.
به جهت آنانی که او را به‌دست گیرند، درخت حیات‌است وکسی‌که به او متمسک می‌باشد خجسته است.
خداوند به حکمت خود زمین را بنیاد نهاد، و به عقل خویش آسمان را استوار نمود.
به علم او لجه‌ها منشق گردید، و افلاک شبنم رامی چکانید.
‌ای پسر من، این چیزها از نظر تودور نشود. حکمت کامل و تمیز را نگاه دار.
پس برای جان تو حیات، و برای گردنت زینت خواهد بود.
آنگاه در راه خود به امنیت سالک خواهی شد، و پایت نخواهد لغزید.
هنگامی که بخوابی، نخواهی ترسید و چون دراز شوی خوابت شیرین خواهد شد.
از خوف ناگهان نخواهی ترسید، و نه از خرابی شریران چون واقع شود.
زیرا خداوند اعتماد تو خواهد بود و پای تو را از دام حفظ خواهد نمود.
احسان را ازاهلش باز مدار، هنگامی که بجا آوردنش در قوت دست توست.
به همسایه خود مگو برو وبازگرد، و فردا به تو خواهم داد، با آنکه نزد توحاضر است.
بر همسایه ات قصد بدی مکن، هنگامی که او نزد تو در امنیت ساکن است.
باکسی‌که به تو بدی نکرده است، بی‌سبب مخاصمه منما.
بر مرد ظالم حسد مبر وهیچکدام از راههایش را اختیار مکن.
زیراکج خلقان نزد خداوند مکروهند، لیکن سر او نزدراستان است،
لعنت خداوند بر خانه شریران است. اما مسکن عادلان را برکت می‌دهد.
یقین که مستهزئین را استهزا می‌نماید، اما متواضعان رافیض می‌بخشد.حکیمان وارث جلال خواهند شد، اما احمقان خجالت را خواهند برد.
حکیمان وارث جلال خواهند شد، اما احمقان خجالت را خواهند برد.

4

ای پسران، تادیب پدر را بشنوید و گوش دهید تا فطانت را بفهمید،
چونکه تعلیم نیکو به شما می‌دهم. پس شریعت مرا ترک منمایید.
زیرا که من برای پدر خود پسر بودم، ودر نظر مادرم عزیز و یگانه.
و او مرا تعلیم داده، می‌گفت: «دل تو به سخنان من متمسک شود، واوامر مرا نگاه دار تا زنده بمانی.
حکمت راتحصیل نما و فهم را پیدا کن. فراموش مکن و از کلمات دهانم انحراف مورز.
آن را ترک منما که تو را محافظت خواهد نمود. آن را دوست دار که تو را نگاه خواهد داشت.
حکمت از همه‌چیزافضل است. پس حکمت را تحصیل نما و به هرآنچه تحصیل نموده باشی، فهم را تحصیل کن.
آن را محترم دار، و تو را بلند خواهد ساخت. واگر او را در آغوش بکشی تو را معظم خواهدگردانید.
بر سر تو تاج زیبایی خواهد نهاد. وافسر جلال به تو عطا خواهد نمود.»
‌ای پسر من بشنو و سخنان مرا قبول نما، که سالهای عمرت بسیار خواهد شد.
راه حکمت را به تو تعلیم دادم، و به طریقهای راستی تو راهدایت نمودم.
چون در راه بروی قدمهای توتنگ نخواهد شد، و چون بدوی لغزش نخواهی خورد.
ادب را به چنگ آور و آن را فرو مگذار. آن را نگاه دار زیرا که حیات تو است.
به راه شریران داخل مشو، و در طریق گناهکاران سالک مباش.
آن را ترک کن و به آن گذر منما، و از آن اجتناب کرده، بگذر.
زیرا که ایشان تا بدی نکرده باشند، نمی خوابند و اگر کسی را نلغزانیده باشند، خواب از ایشان منقطع می‌شود.
چونکه نان شرارت را می‌خورند، و شراب ظلم رامی نوشند.
لیکن طریق عادلان مثل نور مشرق است که تا نهار کامل روشنایی آن در تزایدمی باشد.
و اما طریق شریران مثل ظلمت غلیظاست، و نمی دانند که از چه چیز می‌لغزند.
‌ای پسر من، به سخنان من توجه نما و گوش خود را به کلمات من فرا گیر.
آنها از نظر تو دورنشود. آنها را در اندرون دل خود نگاه دار.
زیراهر‌که آنها را بیابد برای او حیات‌است، و برای تمامی جسد او شفا می‌باشد.
دل خود را به حفظ تمام نگاه دار، زیرا که مخرج های حیات ازآن است.
دهان دروغگو را از خود بینداز، ولبهای کج را از خویشتن دور نما.
چشمانت به استقامت نگران باشد، و مژگانت پیش روی توراست باشد.
طریق پایهای خود را همواربساز، تا همه طریقهای تو مستقیم باشد.به طرف راست یا چپ منحرف مشو، و پای خود رااز بدی نگاه دار.
به طرف راست یا چپ منحرف مشو، و پای خود رااز بدی نگاه دار.

5

ای پسر من، به حکمت من توجه نما، و گوش خود را به فطانت من فراگیر،
تاتدابیر را محافظت نمایی، و لبهایت معرفت رانگاه دارد.
زیرا که لبهای زن اجنبی عسل رامی چکاند، و دهان او از روغن ملایم تر است.
لیکن آخر او مثل افسنتین تلخ است و برنده مثل شمشیر دودم.
پایهایش به موت فرو می‌رود، وقدمهایش به هاویه متمسک می‌باشد.
به طریق حیات هرگز سالک نخواهد شد. قدمهایش آواره شده است و او نمی داند.
و الان‌ای پسرانم مرابشنوید، و از سخنان دهانم انحراف مورزید.
طریق خود را از او دور ساز، و به در خانه اونزدیک مشو.
مبادا عنفوان جوانی خود را به دیگران بدهی، و سالهای خویش را به ستم کیشان.
و غریبان از اموال تو سیر شوند، و ثمره محنت تو به خانه بیگانه رود.
که در عاقبت خودنوحه گری نمایی، هنگامی که گوشت و بدنت فانی شده باشد،
و گویی چرا ادب را مکروه داشتم، و دل من تنبیه را خوار شمرد،
و آواز مرشدان خود را نشنیدم، و به معلمان خود گوش ندادم.
نزدیک بود که هر گونه بدی را مرتکب شوم، در میان قوم و جماعت.
آب را از منبع خود بنوش، و نهرهای جاری را از چشمه خویش.
جویهای تو بیرون خواهد ریخت، و نهرهای آب در شوارع عام،
و از آن خودت به تنهایی خواهد بود، و نه از آن غریبان با تو.
چشمه تو مبارک باشد، و از زن جوانی خویش مسرور باش،
مثل غزال محبوب و آهوی جمیل. پستانهایش تو را همیشه خرم سازد، و از محبت او دائم محفوظ باش.
لیکن‌ای پسر من، چرا از زن بیگانه فریفته شوی؟ و سینه زن غریب را در بر‌گیری؟
زیراکه راههای انسان در مدنظر خداوند است، وتمامی طریقهای وی را می‌سنجد.
تقصیرهای شریر او را گرفتار می‌سازد، و به بندهای گناهان خود بسته می‌شود.او بدون ادب خواهد مرد، و به کثرت حماقت خویش تلف خواهد گردید.
او بدون ادب خواهد مرد، و به کثرت حماقت خویش تلف خواهد گردید.

6

ای پسرم، اگر برای همسایه خود ضامن شده، و به جهت شخص بیگانه دست داده باشی،
و از سخنان دهان خود در دام افتاده، و ازسخنان دهانت گرفتار شده باشی،
پس‌ای پسرمن، این را بکن و خویشتن را رهایی ده چونکه به‌دست همسایه ات افتاده‌ای. برو و خویشتن رافروتن ساز و از همسایه خود التماس نما.
خواب را به چشمان خود راه مده، و نه پینکی رابه مژگان خویش.
مثل آهو خویشتن را از کمندو مانند گنجشک از دست صیاد خلاص کن.
‌ای شخص کاهل نزد مورچه برو، و درراههای او تامل کن و حکمت را بیاموز،
که وی را پیشوایی نیست و نه سرور و نه حاکمی.
اماخوراک خود را تابستان مهیا می‌سازد و آذوقه خویش را در موسم حصاد جمع می‌کند.
‌ای کاهل، تا به چند خواهی خوابید و از خواب خودکی خواهی برخاست؟
اندکی خفت و اندکی خواب، و اندکی بر هم نهادن دستها به جهت خواب.
پس فقر مثل راهزن بر تو خواهد آمد، و نیازمندی بر تو مانند مرد مسلح.
مرد لئیم و مرد زشت خوی، با اعوجاج دهان رفتار می‌کند.
با چشمان خود غمزه می‌زند و با پایهای خویش حرف می‌زند. باانگشتهای خویش اشاره می‌کند.
در دلش دروغها است و پیوسته شرارت را اختراع می‌کند. نزاعها را می‌پاشد.
بنابراین مصیبت بر او ناگهان خواهد آمد. در لحظه‌ای منکسر خواهد شد وشفا نخواهد یافت.
شش چیز است که خداوند از آنها نفرت دارد، بلکه هفت چیز که نزد جان وی مکروه است.
چشمان متکبر و زبان دروغگو، ودستهایی که خون بی‌گناه را می‌ریزد.
دلی که تدابیر فاسد را اختراع می‌کند. پایهایی که درزیان کاری تیزرو می‌باشند.
شاهد دروغگو که به کذب متکلم شود. و کسی‌که در میان برادران نزاعها بپاشد.
‌ای پسر من اوامر پدر خود را نگاه دار وتعلیم مادر خویش را ترک منما.
آنها را بر دل خود دائم ببند، و آنها را بر گردن خویش بیاویز.
حینی که به راه می‌روی تو را هدایت خواهد نمود، و حینی که می‌خوابی بر تو دیده بانی خواهد کرد، و وقتی که بیدار شوی با تو مکالمه خواهد نمود.
زیرا که احکام (ایشان ) چراغ وتعلیم (ایشان ) نور است، و توبیخ تدبیرآمیز طریق حیات‌است.
تا تو را از زن خبیثه نگاه دارد، و ازچاپلوسی زبان زن بیگانه.
در دلت مشتاق جمال وی مباش، و از پلکهایش فریفته مشو،
زیرا که به‌سبب زن زانیه، شخص برای یک قرص نان محتاج می‌شود، و زن مرد دیگر، جان گرانبها را صید می‌کند.
آیا کسی آتش را درآغوش خود بگیرد و جامه‌اش سوخته نشود؟
یا کسی بر اخگرهای سوزنده راه رود وپایهایش سوخته نگردد؟
همچنین است کسی‌که نزد زن همسایه خویش داخل شود، زیرا هر‌که او را لمس نماید بی‌گناه نخواهد ماند.
دزد را اهانت نمی کنند اگر دزدی کند تاجان خود را سیر نماید وقتی که گرسنه باشد.
لیکن اگر گرفته شود، هفت چندان رد خواهدنمود و تمامی اموال خانه خود را خواهد داد.
اما کسی‌که با زنی زنا کند، ناقص العقل است وهر‌که چنین عمل نماید، جان خود را هلاک خواهد ساخت.
او ضرب و رسوایی خواهدیافت، و ننگ او محو نخواهد شد.
زیرا که غیرت، شدت خشم مرد است و در روز انتقام، شفقت نخواهد نمود.بر هیچ کفاره‌ای نظرنخواهد کرد و هر‌چند عطایا را زیاده کنی، قبول نخواهد نمود.
بر هیچ کفاره‌ای نظرنخواهد کرد و هر‌چند عطایا را زیاده کنی، قبول نخواهد نمود.

7

ای پسر من سخنان مرا نگاه دار، و اوامر مرانزد خود ذخیره نما.
اوامر مرا نگاه دار تازنده بمانی، و تعلیم مرا مثل مردمک چشم خویش.
آنها را بر انگشتهای خود ببند و آنها رابر لوح قلب خود مرقوم دار.
به حکمت بگو که تو خواهر من هستی و فهم را دوست خویش بخوان
تا تو را از زن اجنبی نگاه دارد، و از زن غریبی که سخنان تملق‌آمیز می‌گوید.
زیرا که از دریچه خانه خود نگاه کردم، و ازپشت شبکه خویش.
در میان جاهلان دیدم، ودر میان جوانان، جوانی ناقص العقل مشاهده نمودم،
که در کوچه بسوی گوشه او می‌گذشت. و به راه خانه وی می‌رفت،
در شام در حین زوال روز، در سیاهی شب و در ظلمت غلیظ،
که اینک زنی به استقبال وی می‌آمد، در لباس زانیه ودر خباثت دل.
زنی یاوه‌گو و سرکش که پایهایش در خانه‌اش قرار نمی گیرد.
گاهی درکوچه‌ها و گاهی در شوارع عام، و نزد هر گوشه‌ای در کمین می‌باشد.
پس او را بگرفت و بوسید وچهره خود را بی‌حیا ساخته، او را گفت:
«نزدمن ذبایح سلامتی است، زیرا که امروز نذرهای خود را وفا نمودم.
از این جهت به استقبال توبیرون آمدم، تا روی تو را به سعی تمام بطلبم وحال تو را یافتم.
بر بستر خود دوشکهاگسترانیده‌ام، با دیباها از کتان مصری.
بسترخود را با مر و عود و سلیخه معطر ساخته‌ام.
بیاتا صبح از عشق سیر شویم، و خویشتن را ازمحبت خرم سازیم.
زیرا صاحبخانه در خانه نیست، و سفر دور رفته است.
کیسه نقره‌ای به‌دست گرفته و تا روز بدر تمام مراجعت نخواهدنمود.»
پس او را از زیادتی سخنانش فریفته کرد، واز تملق لبهایش او را اغوا نمود.
در ساعت ازعقب او مثل گاوی که به سلاخ خانه می‌رود، روانه شد و مانند احمق به زنجیرهای قصاص.
تا تیر به جگرش فرو رود، مثل گنجشکی که به دام می‌شتابد و نمی داند که به خطر جان خود می‌رود.
پس حال‌ای پسران مرا بشنوید، و به سخنان دهانم توجه نمایید.
دل تو به راههایش مایل نشود، و به طریقهایش گمراه مشو،
زیراکه او بسیاری را مجروح‌انداخته است، و جمیع کشتگانش زورآورانند.خانه او طریق هاویه است و به حجره های موت مودی می‌باشد.
خانه او طریق هاویه است و به حجره های موت مودی می‌باشد.

8

آیا حکمت ندا نمی کند، و فطانت آوازخود را بلند نمی نماید؟
به‌سر مکان های بلند، به کناره راه، در میان طریقها می‌ایستد.
به‌جانب دروازه‌ها به دهنه شهر، نزد مدخل دروازه‌ها صدا می‌زند.
که شما را‌ای مردان می‌خوانم و آواز من به بنی آدم است.
‌ای جاهلان زیرکی را بفهمید و‌ای احمقان عقل رادرک نمایید.
بشنوید زیرا که به امور عالیه تکلم می‌نمایم و گشادن لبهایم استقامت است.
دهانم به راستی تنطق می‌کند و لبهایم شرارت را مکروه می‌دارد.
همه سخنان دهانم بر‌حق است و درآنها هیچ‌چیز کج یا معوج نیست.
تمامی آنهانزد مرد فهیم واضح است و نزد یابندگان معرفت مستقیم است.
تادیب مرا قبول کنید و نه نقره را، و معرفت را بیشتر از طلای خالص.
زیرا که حکمت از لعلها بهتر است، و جمیع نفایس را به او برابر نتوان کرد.
من حکمتم و در زیرکی سکونت دارم، و معرفت تدبیر را یافته‌ام.
ترس خداوند، مکروه داشتن بدی است. غرور و تکبر وراه بد و دهان دروغگو را مکروه می‌دارم.
مشورت و حکمت کامل از آن من است. من فهم هستم و قوت از آن من است.
به من پادشاهان سلطنت می‌کنند، و داوران به عدالت فتوا می‌دهند.
به من سروران حکمرانی می‌نمایند و شریفان و جمیع داوران جهان.
من دوست می‌دارم آنانی را که مرا دوست می‌دارند. وهر‌که مرا به جد و جهد بطلبد مرا خواهد یافت.
دولت و جلال با من است. توانگری جاودانی وعدالت.
ثمره من از طلا و زر ناب بهتر است، وحاصل من از نقره خالص.
در طریق عدالت می‌خرامم، در میان راههای انصاف،
تا مال حقیقی را نصیب محبان خود گردانم، وخزینه های ایشان را مملو سازم.
خداوند مرا مبداء طریق خود داشت، قبل از اعمال خویش از ازل.
من از ازل برقرار بودم، از ابتدا پیش از بودن جهان.
هنگامی که لجه هانبود من مولود شدم، وقتی که چشمه های پر ازآب وجود نداشت.
قبل از آنگاه کوهها برپاشود، پیش از تلها مولود گردیدم.
چون زمین وصحراها را هنوز نساخته بود، و نه اول غبار ربع مسکون را.
وقتی که او آسمان را مستحکم ساخت من آنجا بودم، و هنگامی که دایره را برسطح لجه قرار داد.
وقتی که افلاک را بالااستوار کرد، و چشمه های لجه را استوار گردانید.
چون به دریا حد قرار داد، تا آبها از فرمان اوتجاوز نکنند، و زمانی که بنیاد زمین را نهاد.
آنگاه نزد او معمار بودم، و روزبروز شادی می‌نمودم، و همیشه به حضور او اهتزاز می‌کردم.
و اهتزاز من در آبادی زمین وی، و شادی من بابنی آدم می‌بود.
پس الان‌ای پسران مرا بشنوید، وخوشابحال آنانی که طریقهای مرا نگاه دارند.
تادیب را بشنوید و حکیم باشید، و آن را ردمنمایید.
خوشابحال کسی‌که مرا بشنود، و هرروز نزد درهای من دیده بانی کند، و باهوهای دروازه های مرا محافظت نماید.
زیرا هر‌که مرایابد حیات را تحصیل کند، و رضامندی خداوندرا حاصل نماید.و اما کسی‌که مرا خطا کند، به‌جان خود ضرر رساند، و هر‌که مرا دشمن دارد، موت را دوست دارد.
و اما کسی‌که مرا خطا کند، به‌جان خود ضرر رساند، و هر‌که مرا دشمن دارد، موت را دوست دارد.

9

حکمت، خانه خود را بنا کرده، و هفت ستونهای خویش را تراشیده است.
ذبایح خود را ذبح نموده و شراب خود را ممزوج ساخته و سفره خود را نیز آراسته است.
کنیزان خود را فرستاده، ندا کرده است، بر پشتهای بلندشهر.
هر‌که جاهل باشد به اینجا بیاید، و هر‌که ناقص العقل است او را می‌گوید.
بیایید از غذای من بخورید، و از شرابی که ممزوج ساخته‌ام بنوشید.
جهالت را ترک کرده، زنده بمانید، و به طریق فهم سلوک نمایید.
هر‌که استهزاکننده راتادیب نماید، برای خویشتن رسوایی را تحصیل کند، و هر‌که شریر را تنبیه نماید برای او عیب می‌باشد.
استهزاکننده را تنبیه منما مبادا از تونفرت کند، اما مرد حکیم را تنبیه نما که تو رادوست خواهد داشت.
مرد حکیم را پند ده که زیاده حکیم خواهد شد. مرد عادل را تعلیم ده که علمش خواهد افزود.
ابتدای حکمت ترس خداوند است، و معرفت قدوس فطانت می‌باشد.
زیرا که به واسطه من روزهای تو کثیر خواهدشد، و سالهای عمر از برایت زیاده خواهدگردید.
اگر حکیم هستی، برای خویشتن حکیم هستی. و اگر استهزا نمایی به تنهایی متحمل آن خواهی بود.
زن احمق یاوه‌گو است، جاهل است و هیچ نمی داند،
و نزد در خانه خود می‌نشیند، درمکانهای بلند شهر بر کرسی،
تا راه روندگان رابخواند، و آنانی را که به راههای خود براستی می‌روند.
هر‌که جاهل باشد به اینجا برگردد، وبه ناقص العقل می‌گوید:
«آبهای دزدیده شده شیرین است، و نان خفیه لذیذ می‌باشد.»و اونمی داند که مردگان در آنجا هستند، ودعوت‌شدگانش در عمقهای هاویه می‌باشند.
و اونمی داند که مردگان در آنجا هستند، ودعوت‌شدگانش در عمقهای هاویه می‌باشند.

10

امثال سلیمان: پسر حکیم پدر خود رامسرور می‌سازد، اما پسر احمق باعث حزن مادرش می‌شود.
گنجهای شرارت منفعت ندارد، اما عدالت از موت رهایی می‌دهد.
خداوند جان مرد عادل را نمی گذارد گرسنه بشود، اما آرزوی شریران را باطل می‌سازد.
کسی‌که به‌دست سست کار می‌کند فقیرمی گردد، اما دست چابک غنی می‌سازد.
کسی‌که در تابستان جمع کند پسر عاقل است، اما کسی‌که در موسم حصاد می‌خوابد، پسر شرم‌آورنده است.
بر سر عادلان برکت‌ها است، اما ظلم دهان شریران را می‌پوشاند.
یادگار عادلان مبارک است، اما اسم شریران خواهد گندید.
دانادل، احکام را قبول می‌کند، اما احمق پرگو تلف خواهد شد.
کسی‌که به راستی راه رود، در امنیت سالک گردد، و کسی‌که راه خود را کج می‌سازد آشکارخواهد شد.
هر‌که چشمک می‌زند الم می‌رساند، امااحمق پرگو تلف می‌شود.
دهان عادلان چشمه حیات‌است، اما ظلم دهان شریران را می‌پوشاند.
بغض نزاعها می‌انگیزاند، اما محبت هر گناه را مستور می‌سازد.
در لبهای فطانت پیشگان حکمت یافت می‌شود، اما چوب به جهت پشت مردناقص العقل است.
حکیمان علم را ذخیره می‌کنند، اما دهان احمق نزدیک به هلاکت است.
اموال دولتمندان شهر حصاردار ایشان می‌باشد، اما بینوایی فقیران هلاکت ایشان است.
عمل مرد عادل مودی به حیات‌است، امامحصول شریر به گناه می‌انجامد.
کسی‌که تادیب را نگاه دارد در طریق حیات‌است، اما کسی‌که تنبیه را ترک نماید گمراه می‌شود.
کسی‌که بغض را می‌پوشاند دروغگومی باشد. کسی‌که بهتان را شیوع دهد احمق است.
کثرت کلام از گناه خالی نمی باشد، اما آنکه لبهایش را ضبط نماید عاقل است.
زبان عادلان نقره خالص است، اما دل شریران لاشی ء می‌باشد.
لبهای عادلان بسیاری را رعایت می‌کند، اما احمقان از بی‌عقلی می‌میرند.
برکت خداوند دولتمند می‌سازد، و هیچ زحمت بر آن نمی افزاید.
جاهل در عمل بد اهتزاز دارد، و صاحب فطانت در حکمت.
خوف شریران به ایشان می‌رسد، و آرزوی عادلان به ایشان عطا خواهد شد.
مثل گذشتن گردباد، شریر نابود می‌شود، امامرد عادل بنیاد جاودانی است.
چنانکه سرکه برای دندان و دود برای چشمان است، همچنین است مرد کاهل برای آنانی که او را می‌فرستند.
ترس خداوند عمر را طویل می‌سازد، اماسالهای شریران کوتاه خواهد شد.
انتظار عادلان شادمانی است، اما امیدشریران ضایع خواهد شد.
طریق خداوند به جهت کاملان قلعه است، اما به جهت عاملان شر هلاکت می‌باشد.
مرد عادل هرگز متحرک نخواهد شد، اماشریران در زمین ساکن نخواهند گشت.
دهان صدیقان حکمت را می‌رویاند، امازبان دروغگویان از ریشه‌کنده خواهد شد.لبهای عادلان به امور مرضیه عارف است، اما دهان شریران پر از دروغ‌ها است.
لبهای عادلان به امور مرضیه عارف است، اما دهان شریران پر از دروغ‌ها است.

11

ترازوی با تقلب نزد خداوند مکروه است، اما سنگ تمام پسندیده او است.
چون تکبر می‌آید خجالت می‌آید، اما حکمت با متواضعان است.
کاملیت راستان ایشان را هدایت می‌کند، اماکجی خیانتکاران ایشان را هلاک می‌سازد.
توانگری در روز غضب منفعت ندارد، اماعدالت از موت رهایی می‌بخشد.
عدالت مرد کامل طریق او را راست می‌سازد، اما شریر از شرارت خود هلاک می‌گردد.
عدالت راستان ایشان را خلاصی می‌بخشد، اما خیانتکاران در خیانت خود گرفتار می‌شوند.
چون مرد شریر بمیرد امید او نابود می‌گردد، و انتظار زورآوران تلف می‌شود.
مرد عادل از تنگی خلاص می‌شود و شریربه‌جای او می‌آید.
مرد منافق به دهانش همسایه خود را هلاک می‌سازد، و عادلان به معرفت خویش نجات می‌یابند.
از سعادتمندی عادلان، شهر شادی می‌کند، و از هلاکت شریران ابتهاج می‌نماید.
از برکت راستان، شهر مرتفع می‌شود، اما ازدهان شریران منهدم می‌گردد.
کسی‌که همسایه خود را حقیر شماردناقص العقل می‌باشد، اما صاحب فطانت ساکت می‌ماند.
کسی‌که به نمامی گردش می‌کند، سرها رافاش می‌سازد، اما شخص امین دل، امر را مخفی می‌دارد.
جایی که تدبیر نیست مردم می‌افتند، اماسلامتی از کثرت مشیران است.
کسی‌که برای غریب ضامن شود البته ضررخواهد یافت، و کسی‌که ضمانت را مکروه داردایمن می‌باشد.
زن نیکوسیرت عزت را نگاه می‌دارد، چنانکه زورآوران دولت را محافظت می‌نمایند.
مرد رحیم به خویشتن احسان می‌نماید، امامرد ستم کیش جسد خود را می‌رنجاند.
شریر اجرت فریبنده تحصیل می‌کند، اماکارنده عدالت مزد حقیقی را.
چنانکه عدالت مودی به حیات‌است، همچنین هر‌که شرارت را پیروی نماید او را به موت می‌رساند.
کج خلقان نزد خداوند مکروهند، اماکاملان طریق پسندیده او می‌باشند.
یقین شریر مبرا نخواهد شد، اما ذریت عادلان نجات خواهند یافت.
زن جمیله بی‌عقل حلقه زرین است در بینی گراز.
آرزوی عادلان نیکویی محض است، اماانتظار شریران، غضب می‌باشد.
هستند که می‌پاشند و بیشتر می‌اندوزند وهستند که زیاده از آنچه شاید نگاه می‌دارند اما به نیازمندی می‌انجامد.
شخص سخی فربه می‌شود، و هر‌که سیراب می‌کند خود نیز سیراب خواهد گشت.
هر‌که غله را نگاه دارد مردم او را لعنت خواهند کرد، اما بر سر فروشنده آن برکت خواهدبود.
کسی‌که نیکویی را بطلبد رضامندی رامی جوید، و هر‌که بدی را بطلبد بر او عارض خواهد شد.
کسی‌که بر توانگری خود توکل کند، خواهد افتاد، اما عادلان مثل برگ سبز شکوفه خواهند‌آورد.
هر‌که اهل خانه خود را برنجاند نصیب او باد خواهد بود، و احمق بنده حکیم دلان خواهدشد.
ثمره مرد عادل درخت حیات‌است، وکسی‌که جانها را صید کند حکیم است.اینک مرد عادل بر زمین جزا خواهد یافت، پس چند مرتبه زیاده مرد شریر و گناهکار.
اینک مرد عادل بر زمین جزا خواهد یافت، پس چند مرتبه زیاده مرد شریر و گناهکار.

12

هر‌که تادیب را دوست می‌دارد معرفت را دوست می‌دارد، اما هر‌که از تنبیه نفرت کند وحشی است.
مرد نیکو رضامندی خداوند را تحصیل می‌نماید، اما او صاحب تدبیر فاسد را ملزم خواهد ساخت.
انسان از بدی استوار نمی شود، اما ریشه عادلان جنبش نخواهد خورد.
زن صالحه تاج شوهر خود می‌باشد، اما زنی که خجل سازد مثل پوسیدگی در استخوانهایش می‌باشد.
فکرهای عادلان انصاف است، اما تدابیرشریران فریب است.
سخنان شریران برای خون در کمین است، اما دهان راستان ایشان را رهایی می‌دهد.
شریران واژگون شده، نیست می‌شوند، اماخانه عادلان برقرار می‌ماند.
انسان برحسب عقلش ممدوح می‌شود، اماکج دلان خجل خواهند گشت.
کسی‌که حقیر باشد و خادم داشته باشد، بهتراست از کسی‌که خویشتن را برافرازد و محتاج نان باشد.
مرد عادل برای جان حیوان خود تفکرمی کند، اما رحمتهای شریران ستم کیشی است.
کسی‌که زمین خود را زرع کند از نان سیرخواهد شد، اما هر‌که اباطیل را پیروی نمایدناقص العقل است.
مرد شریر به شکار بدکاران طمع می‌ورزد، اما ریشه عادلان میوه می‌آورد.
در تقصیر لبها دام مهلک است، اما مردعادل از تنگی بیرون می‌آید.
انسان از ثمره دهان خود از نیکویی سیرمی شود، و مکافات دست انسان به او رد خواهدشد.
راه احمق در نظر خودش راست است، اماهر‌که نصیحت را بشنود حکیم است.
غضب احمق فور آشکار می‌شود، اماخردمند خجالت را می‌پوشاند.
هر‌که به راستی تنطق نماید عدالت را ظاهرمی کند، و شاهد دروغ، فریب را.
هستند که مثل ضرب شمشیر حرفهای باطل می‌زنند، اما زبان حکیمان شفا می‌بخشد.
لب راستگو تا به ابد استوار می‌ماند، اما زبان دروغگو طرفه العینی است.
در دل هر‌که تدبیر فاسد کند فریب است، اما مشورت دهندگان صلح را شادمانی است.
هیچ بدی به مرد صالح واقع نمی شود، اماشریران از بلا پر خواهند شد.
لبهای دروغگو نزد خداوند مکروه است، اما عاملان راستی پسندیده او هستند.
مرد زیرک علم را مخفی می‌دارد، اما دل احمقان حماقت را شایع می‌سازد.
دست شخص زرنگ سلطنت خواهدنمود، اما مرد کاهل بندگی خواهد کرد.
کدورت دل انسان، او را منحنی می‌سازد، اما سخن نیکو او را شادمان خواهد گردانید.
مرد عادل برای همسایه خود هادی می‌شود، اما راه شریران ایشان را گمراه می‌کند.
مرد کاهل شکار خود را بریان نمی کند، امازرنگی، توانگری گرانبهای انسان است.در طریق عدالت حیات‌است، و درگذرگاههایش موت نیست.
در طریق عدالت حیات‌است، و درگذرگاههایش موت نیست.

13

پسر حکیم تادیب پدر خود را اطاعت می کند، اما استهزاکننده تهدید رانمی شنود.
مرد از میوه دهانش نیکویی را می‌خورد، اماجان خیانتکاران، ظلم را خواهد خورد.
هر‌که دهان خود را نگاه دارد جان خویش رامحافظت نماید، اما کسی‌که لبهای خود رابگشاید هلاک خواهد شد.
شخص کاهل آرزو می‌کند و چیزی پیدانمی کند. اما شخص زرنگ فربه خواهد شد.
مرد عادل از دروغ گفتن نفرت دارد، اما شریررسوا و خجل خواهد شد.
عدالت کسی را که در طریق خود کامل است محافظت می‌کند، اما شرارت، گناهکاران را هلاک می‌سازد.
هستند که خود را دولتمند می‌شمارند وهیچ ندارند، و هستند که خویشتن را فقیرمی انگارند و دولت بسیار دارند.
دولت شخص فدیه جان او خواهد بود، امافقیر تهدید را نخواهد شنید.
نور عادلان شادمان خواهد شد، اما چراغ شریران خاموش خواهد گردید.
از تکبر جز نزاع چیزی پیدا نمی شود، اما باآنانی که پند می‌پذیرند حکمت است.
دولتی که از بطالت پیدا شود در تناقص می‌باشد، اما هر‌که به‌دست خود اندوزد در تزایدخواهد بود.
امیدی که در آن تعویق باشد باعث بیماری دل است، اما حصول مراد درخت حیات می‌باشد.
هر‌که کلام را خوار شمارد خویشتن راهلاک می‌سازد، اما هر‌که از حکم می‌ترسد ثواب خواهد یافت.
تعلیم مرد حکیم چشمه حیات‌است، تا ازدامهای مرگ رهایی دهد.
عقل نیکو نعمت را می‌بخشد، اما راه خیانتکاران، سخت است.
هر شخص زیرک با علم عمل می‌کند. امااحمق حماقت را منتشر می‌سازد.
قاصد شریر در بلا گرفتار می‌شود، امارسول امین شفا می‌بخشد.
فقر و اهانت برای کسی است که تادیب راترک نماید، اما هر‌که تنبیه را قبول کند محترم خواهد شد.
آرزویی که حاصل شود برای جان شیرین است، اما اجتناب از بدی، مکروه احمقان می‌باشد.
با حکیمان رفتار کن و حکیم خواهی شد، اما رفیق جاهلان ضرر خواهد یافت.
بلا گناهکاران را تعاقب می‌کند، اما عادلان، جزای نیکو خواهند یافت.
مرد صالح پسران پسران را ارث خواهدداد، و دولت گناهکاران برای عادلان ذخیره خواهد شد.
در مزرعه فقیران خوراک بسیار است، اماهستند که از بی‌انصافی هلاک می‌شوند.
کسی‌که چوب را باز‌دارد، از پسر خویش نفرت می‌کند، اما کسی‌که او را دوست می‌دارد اورا به سعی تمام تادیب می‌نماید.مرد عادل برای سیری جان خود می‌خورد، اما شکم شریران محتاج خواهد بود.
مرد عادل برای سیری جان خود می‌خورد، اما شکم شریران محتاج خواهد بود.

14

هر زن حکیم خانه خود را بنا می‌کند، اما زن جاهل آن را با دست خود خراب می‌نماید.
کسی‌که به راستی خود سلوک می‌نماید ازخداوند می‌ترسد، اما کسی‌که در طریق خودکج رفتار است او را تحقیر می‌نماید.
در دهان احمق چوب تکبر است، اما لبهای حکیمان ایشان را محافظت خواهد نمود.
جایی که گاو نیست، آخور پاک است، اما ازقوت گاو، محصول زیاد می‌شود.
شاهد امین دروغ نمی گوید، اما شاهد دروغ به کذب تنطق می‌کند.
استهزاکننده حکمت را می‌طلبد و نمی یابد. اما به جهت مرد فهیم علم آسان است.
از حضور مرد احمق دور شو، زیرا لبهای معرفت را در او نخواهی یافت.
حکمت مرد زیرک این است که راه خود رادرک نماید، اما حماقت احمقان فریب است.
احمقان به گناه استهزا می‌کنند، اما در میان راستان رضامندی است.
دل شخص تلخی خویشتن را می‌داند، وغریب در خوشی آن مشارکت ندارد.
خانه شریران منهدم خواهد شد، اما خیمه راستان شکوفه خواهد آورد.
راهی هست که به نظر آدمی مستقیم می‌نماید، اما عاقبت آن، طرق موت است.
هم در لهو و لعب دل غمگین می‌باشد، وعاقبت این خوشی حزن است.
کسی‌که در دل مرتد است از راههای خودسیر می‌شود، و مرد صالح به خود سیر است.
مرد جاهل هر سخن را باور می‌کند، اما مردزیرک در رفتار خود تامل می‌نماید.
مرد حکیم می‌ترسد و از بدی اجتناب می‌نماید، اما احمق از غرور خود ایمن می‌باشد.
مرد کج خلق، احمقانه رفتار می‌نماید، و(مردم ) از صاحب سوظن نفرت دارند.
نصیب جاهلان حماقت است، اما معرفت، تاج زیرکان خواهد بود.
بدکاران در حضور نیکان خم می‌شوند، وشریران نزد دروازه های عادلان می‌ایستند.
همسایه فقیر نیز از او نفرت دارد، امادوستان شخص دولتمند بسیارند.
هر‌که همسایه خود را حقیر شمارد گناه می‌ورزد، اما خوشابحال کسی‌که بر فقیران ترحم نماید.
آیا صاحبان تدبیر فاسد گمراه نمی شوند، اما برای کسانی که تدبیر نیکو می‌نمایند، رحمت و راستی خواهد بود.
از هر مشقتی منفعت است، اما کلام لبها به فقر محض می‌انجامد.
تاج حکیمان دولت ایشان است، اماحماقت احمقان حماقت محض است.
شاهد امین جانها را نجات می‌بخشد، اما هرکه به دروغ تنطق می‌کند فریب محض است.
در ترس خداوند اعتماد قوی است، وفرزندان او را ملجا خواهد بود.
ترس خداوند چشمه حیات‌است، تا ازدامهای موت اجتناب نمایند.
جلال پادشاه از کثرت مخلوق است، وشکستگی سلطان از کمی مردم است.
کسی‌که دیرغضب باشد کثیرالفهم است، وکج خلق حماقت را به نصیب خود می‌برد.
دل آرام حیات بدن است، اما حسدپوسیدگی استخوانها است.
هر‌که بر فقیر ظلم کند آفریننده خود راحقیر می‌شمارد، و هر‌که بر مسکین ترحم کند اورا تمجید می‌نماید.
شریر از شرارت خود به زیر افکنده می‌شود، اما مرد عادل چون بمیرد اعتماد دارد.
حکمت در دل مرد فهیم ساکن می‌شود، امادر اندرون جاهلان آشکار می‌گردد.
عدالت قوم را رفیع می‌گرداند، اما گناه برای قوم، عار است.رضامندی پادشاه بر خادم عاقل است، اماغضب او بر پست فطرتان.
رضامندی پادشاه بر خادم عاقل است، اماغضب او بر پست فطرتان.

15

جواب نرم خشم را برمی گرداند، اماسخن تلخ غیظ را به هیجان می‌آورد.
زبان حکیمان علم را زینت می‌بخشد، امادهان احمقان به حماقت تنطق می‌نماید.
چشمان خداوند در همه جاست، و بر بدان ونیکان می‌نگرد.
زبان ملایم، درخت حیات‌است و کجی آن، شکستگی روح است.
احمق تادیب پدر خود را خوار می‌شمارد، اما هر‌که تنبیه را نگاه دارد زیرک می‌باشد.
در خانه مرد عادل گنج عظیم است، امامحصول شریران، کدورت است.
لبهای حکیمان معرفت را منتشر می‌سازد، اما دل احمقان، مستحکم نیست.
قربانی شریران نزد خداوند مکروه است، امادعای راستان پسندیده اوست.
راه شریران نزد خداوند مکروه است، اماپیروان عدالت را دوست می‌دارد.
برای هر‌که طریق را ترک نماید تادیب سخت است، و هر‌که از تنبیه نفرت کند خواهدمرد.
هاویه و ابدون در حضور خداوند است، پس چند مرتبه زیاده دلهای بنی آدم.
استهزاکننده تنبیه را دوست ندارد، و نزدحکیمان نخواهد رفت.
دل‌شادمان چهره را زینت می‌دهد، اما ازتلخی دل روح منکسر می‌شود.
دل مرد فهیم معرفت را می‌طلبد، اما دهان احمقان حماقت را می‌چرد.
تمامی روزهای مصیبت کشان بد است، اماخوشی دل ضیافت دائمی است.
اموال اندک با ترس خداوند بهتر است ازگنج عظیم با اضطراب.
خوان بقول در جایی که محبت باشد بهتراست، از گاو پرواری که با آن عداوت باشد.
مرد تندخو نزاع را برمی انگیزد، اما شخص دیرغضب خصومت را ساکن می‌گرداند.
راه کاهلان مثل خاربست است، اما طریق راستان شاهراه است.
پسر حکیم پدر را شادمان می‌سازد، اما مرداحمق مادر خویش را حقیر می‌شمارد.
حماقت در نظر شخص ناقص العقل خوشی است، اما مرد فهیم به راستی سلوک می‌نماید.
از عدم مشورت، تدبیرها باطل می‌شود، اما از کثرت مشورت دهندگان برقرار می‌ماند.
برای انسان از جواب دهانش شادی حاصل می‌شود، و سخنی که در محلش گفته شودچه بسیار نیکو است.
طریق حیات برای عاقلان به سوی بالااست، تا از هاویه اسفل دور شود.
خداوند خانه متکبران را منهدم می‌سازد، اما حدود بیوه‌زن را استوار می‌نماید.
تدبیرهای فاسد نزد خداوند مکروه است، اما سخنان پسندیده برای طاهران است.
کسی‌که حریص سود باشد خانه خود رامکدر می‌سازد، اما هر‌که از هدیه‌ها نفرت داردخواهد زیست.
دل مرد عادل در جواب دادن تفکر می‌کند، اما دهان شریران، چیزهای بد را جاری می‌سازد.
خداوند از شریران دور است، اما دعای عادلان را می‌شنود.
نور چشمان دل را شادمان می‌سازد، و خبرنیکو استخوانها را پر مغز می‌نماید.
گوشی که تنبیه حیات را بشنود، در میان حکیمان ساکن خواهد شد.
هر‌که تادیب را ترک نماید، جان خود راحقیر می‌شمارد، اما هر‌که تنبیه را بشنود عقل راتحصیل می‌نماید.ترس خداوند ادیب حکمت است، وتواضع پیشرو حرمت می‌باشد.
ترس خداوند ادیب حکمت است، وتواضع پیشرو حرمت می‌باشد.

16

تدبیرهای دل از آن انسان است، اماتنطق زبان از جانب خداوند می‌باشد.
همه راههای انسان در نظر خودش پاک است، اما خداوند روحها را ثابت می‌سازد.
اعمال خود را به خداوند تفویض کن، تافکرهای تو استوار شود.
خداوند هر چیز را برای غایت آن ساخته است، و شریران را نیز برای روز بلا.
هر‌که دل مغرور دارد نزد خداوند مکروه است، و او هرگز مبرا نخواهد شد.
از رحمت و راستی، گناه کفاره می‌شود، و به ترس خداوند، از بدی اجتناب می‌شود.
چون راههای شخص پسندیده خداوندباشد، دشمنانش را نیز با وی به مصالحه می‌آورد.
اموال اندک که با انصاف باشد بهتر است، ازدخل فراوان بدون انصاف.
دل انسان در طریقش تفکر می‌کند، اماخداوند قدمهایش را استوار می‌سازد.
وحی بر لبهای پادشاه است، و دهان او درداوری تجاوز نمی نماید.
ترازو و سنگهای راست از آن خداونداست و تمامی سنگهای کیسه صنعت وی می‌باشد.
عمل بد نزد پادشاهان مکروه است، زیرا که کرسی ایشان از عدالت برقرار می‌ماند.
لبهای راستگو پسندیده پادشاهان است، وراستگویان را دوست می‌دارند.
غضب پادشاهان، رسولان موت است امامرد حکیم آن را فرو می‌نشاند.
در نور چهره پادشاه حیات‌است، ورضامندی او مثل ابر نوبهاری است.
تحصیل حکمت از زر خالص چه بسیاربهتر است، و تحصیل فهم از نقره برگزیده تر.
طریق راستان، اجتناب نمودن از بدی است، و هر‌که راه خود را نگاه دارد جان خویش را محافظت می‌نماید.
تکبر پیش رو هلاکت است، و دل مغرورپیش رو خرابی.
با تواضع نزد حلیمان بودن بهتر است، ازتقسیم نمودن غنیمت با متکبران.
هر‌که در کلام تعقل کند سعادتمندی خواهد یافت، و هر‌که به خداوند توکل نمایدخوشابحال او.
هر‌که دل حکیم دارد فهیم خوانده می‌شود، و شیرینی لبها علم را می‌افزاید.
عقل برای صاحبش چشمه حیات‌است، اما تادیب احمقان، حماقت است.
دل مرد حکیم دهان او را عاقل می‌گرداند، و علم را بر لبهایش می‌افزاید.
سخنان پسندیده مثل‌شان عسل است، برای جان شیرین است و برای استخوانهاشفادهنده.
راهی هست که در نظر انسان راست است، اما عاقبت آن راه، موت می‌باشد.
اشتهای کارگر برایش کار می‌کند، زیرا که دهانش او را بر آن تحریض می‌نماید.
مرد لئیم شرارت را می‌اندیشد، و برلبهایش مثل آتش سوزنده است.
مرد دروغگو نزاع می‌پاشد، و نمام دوستان خالص را از همدیگر جدا می‌کند.
مرد ظالم همسایه خود را اغوا می‌نماید، واو را به راه غیر نیکو هدایت می‌کند.
چشمان خود را بر هم می‌زند تا دروغ رااختراع نماید، و لبهایش را می‌خاید و بدی را به انجام می‌رساند.
سفیدمویی تاج جمال است، هنگامی که درراه عدالت یافت شود.
کسی‌که دیرغضب باشد از جبار بهتر است، و هر‌که بر روح خود مالک باشد از تسخیرکننده شهر افضل است.قرعه در دامن‌انداخته می‌شود، لیکن تمامی حکم آن از خداوند است.
قرعه در دامن‌انداخته می‌شود، لیکن تمامی حکم آن از خداوند است.

17

لقمه خشک با سلامتی، بهتر است ازخانه پر از ضیافت با مخاصمت.
بنده عاقل بر پسر پست فطرت مسلط خواهدبود، و میراث را با برادران تقسیم خواهد نمود.
بوته برای نقره و کوره به جهت طلا است، اماخداوند امتحان کننده دلها است.
شریر به لبهای دروغگو اصغا می‌کند، و مردکاذب به زبان فتنه انگیز گوش می‌دهد.
هر‌که فقیر را استهزا کند آفریننده خویش رامذمت می‌کند، و هر‌که از بلا خوش می‌شودبی سزا نخواهد ماند.
تاج پیران، پسران پسرانند، و جلال فرزندان، پدران ایشانند.
کلام کبرآمیز احمق را نمی شاید، و چندمرتبه زیاده لبهای دروغگو نجبا را.
هدیه در نظر اهل آن سنگ گرانبها است که هر کجا توجه نماید برخوردار می‌شود.
هر‌که گناهی را مستور کند طالب محبت می‌باشد، اما هر‌که امری را تکرار کند دوستان خالص را از هم جدا می‌سازد.
یک ملامت به مرد فهیم اثر می‌کند، بیشتراز صد تازیانه به مرد جاهل.
مرد شریر طالب فتنه است و بس. لهذاقاصد ستمکیش نزد او فرستاده می‌شود.
اگر خرسی که بچه هایش کشته شود به انسان برخورد، بهتر است از مرد احمق در حماقت خود.
کسی‌که به عوض نیکویی بدی می‌کند بلااز خانه او دور نخواهد شد.
ابتدای نزاع مثل رخنه کردن آب است، پس مخاصمه را ترک کن قبل از آنکه به مجادله برسد.
هر‌که شریر را عادل شمارد و هر‌که عادل را ملزم سازد، هر دوی ایشان نزد خداوندمکروهند.
قیمت به جهت خریدن حکمت چرا به‌دست احمق باشد؟ و حال آنکه هیچ فهم ندارد.
دوست خالص در همه اوقات محبت می‌نماید، و برادر به جهت تنگی مولود شده است.
مرد ناقص العقل دست می‌دهد و در حضورهمسایه خود ضامن می‌شود.
هر‌که معصیت را دوست دارد منازعه رادوست می‌دارد، و هر‌که در خود را بلند سازدخرابی را می‌طلبد.
کسی‌که دل کج دارد نیکویی را نخواهدیافت. و هر‌که زبان دروغگو دارد در بلا گرفتارخواهد شد.
هر‌که فرزند احمق آورد برای خویشتن غم پیدا می‌کند، و پدر فرزند ابله شادی نخواهد دید.
دل‌شادمان شفای نیکو می‌بخشد، اما روح شکسته استخوانها را خشک می‌کند.
مرد شریر رشوه را از بغل می‌گیرد، تاراههای انصاف را منحرف سازد.
حکمت در مد نظر مرد فهیم است، اماچشمان احمق در اقصای زمین می‌باشد.
پسر احمق برای پدر خویش حزن است، وبه جهت مادر خویش تلخی است.
عادلان را نیز سرزنش نمودن خوب نیست، و نه ضرب زدن به نجبا به‌سبب راستی ایشان.
صاحب معرفت سخنان خود را بازمی دارد، و هر‌که روح حلیم دارد مرد فطانت پیشه است.مرد احمق نیز چون خاموش باشد او راحکیم می‌شمارند، و هر‌که لبهای خود را می‌بنددفهیم است.
مرد احمق نیز چون خاموش باشد او راحکیم می‌شمارند، و هر‌که لبهای خود را می‌بنددفهیم است.

18

می باشد، و به هر حکمت صحیح مجادله می‌کند.
احمق از فطانت مسرور نمی شود، مگر تاآنکه عقل خود را ظاهر سازد.
هنگامی که شریر می‌آید، حقارت هم می‌آید، و با اهانت، خجالت می‌رسد.
سخنان دهان انسان آب عمیق است، وچشمه حکمت، نهر جاری است.
طرفداری شریران برای منحرف ساختن داوری عادلان نیکو نیست.
لبهای احمق به منازعه داخل می‌شود، ودهانش برای ضربها صدا می‌زند.
دهان احمق هلاکت وی است، و لبهایش برای جان خودش دام است.
سخنان نمام مثل لقمه های شیرین است، و به عمق شکم فرو می‌رود.
او نیز که در کار خود اهمال می‌کند برادرهلاک کننده است.
اسم خداوند برج حصین است که مرد عادل در آن می‌دود و ایمن می‌باشد.
توانگری شخص دولتمند شهر محکم اواست، و در تصور وی مثل حصار بلند است.
پیش از شکستگی، دل انسان متکبرمی گردد، و تواضع مقدمه عزت است.
هر‌که سخنی را قبل از شنیدنش جواب دهد برای وی حماقت و عار می‌باشد.
روح انسان بیماری او را متحمل می‌شود، اما روح شکسته را کیست که متحمل آن بشود.
دل مرد فهیم معرفت را تحصیل می‌کند، وگوش حکیمان معرفت را می‌طلبد.
هدیه شخص، از برایش وسعت پیدامی کند و او را به حضور بزرگان می‌رساند.
هر‌که در دعوی خود اول آید صادق می‌نماید، اما حریفش می‌آید و او را می‌آزماید.
قرعه نزاعها را ساکت می‌نماید و زورآوران را از هم جدا می‌کند.
برادر رنجیده از شهر قوی سختتر است، ومنازعت با او مثل پشت بندهای قصر است.
دل آدمی از میوه دهانش پر می‌شود و ازمحصول لبهایش، سیر می‌گردد.
موت و حیات در قدرت زبان است، و آنانی که آن را دوست می‌دارند میوه‌اش را خواهندخورد.
هر‌که زوجه‌ای یابد چیز نیکو یافته است، ورضامندی خداوند را تحصیل کرده است.
مرد فقیر به تضرع تکلم می‌کند، اما شخص دولتمند به سختی جواب می‌دهد.کسی‌که دوستان بسیار دارد خویشتن راهلاک می‌کند، اما دوستی هست که از برادرچسبنده تر می‌باشد.
کسی‌که دوستان بسیار دارد خویشتن راهلاک می‌کند، اما دوستی هست که از برادرچسبنده تر می‌باشد.

19

فقیری که در کاملیت خود سالک است، از دروغگویی که احمق باشد بهتر است.
دلی نیز که معرفت ندارد نیکو نیست و هر‌که به پایهای خویش می‌شتابد گناه می‌کند.
حماقت انسان، راه او را کج می‌سازد، و دلش از خداوند خشمناک می‌شود.
توانگری دوستان بسیار پیدا می‌کند، اما فقیراز دوستان خود جدا می‌شود.
شاهد دروغگو بی‌سزا نخواهد ماند، و کسی‌که به دروغ تنطق کند رهایی نخواهد یافت.
بسیاری پیش امیران تذلل می‌نمایند، و همه کس دوست بذل کننده است.
جمیع برادران مرد فقیر از او نفرت دارند، وبه طریق اولی دوستانش از او دور می‌شوند، ایشان را به سخنان، تعاقب می‌کند و نیستند.
هر‌که حکمت را تحصیل کند جان خود رادوست دارد. و هر‌که فطانت را نگاه دارد، سعادتمندی خواهد یافت.
شاهد دروغگو بی‌سزا نخواهد ماند، و هر‌که به کذب تنطق نماید هلاک خواهد گردید.
عیش و عشرت احمق را نمی شاید، تا چه رسد به غلامی که بر نجبا حکمرانی می‌کند.
عقل انسان خشم او را نگاه می‌دارد، وگذشتن از تقصیر جلال او است.
خشم پادشاه مثل غرش شیر است، ورضامندی او مثل شبنم بر گیاه است.
پسر جاهل باعث الم پدرش است، ونزاعهای زن مثل آبی است که دائم در چکیدن باشد.
خانه و دولت ارث اجدادی است، امازوجه عاقله از جانب خداوند است.
کاهلی خواب سنگین می‌آورد، و شخص اهمال کار، گرسنه خواهد ماند.
هر‌که حکم را نگاه دارد جان خویش رامحافظت می‌نماید، اما هر‌که طریق خود را سبک گیرد، خواهد مرد.
هر‌که بر فقیر ترحم نماید به خداوند قرض می‌دهد، و احسان او را به او رد خواهد نمود.
پسر خود را تادیب نما زیرا که امید هست، اما خود را به کشتن او وامدار.
شخص تندخو متحمل عقوبت خواهدشد، زیرا اگر او را خلاصی دهی آن را باید مکرربجا آوری.
پند را بشنو و تادیب را قبول نما، تا درعاقبت خود حکیم بشوی.
فکرهای بسیار در دل انسان است، اما آنچه ثابت ماند مشورت خداوند است.
زینت انسان احسان او است، و فقیر ازدروغگو بهتر است.
ترس خداوند مودی به حیات‌است، و هرکه آن را دارد در سیری ساکن می‌ماند، و به هیچ بلاگرفتار نخواهد شد.
مرد کاهل دست خود را در بغلش پنهان می‌کند، و آن را هم به دهان خود برنمی آورد.
استهزاکننده را تادیب کن تا جاهلان زیرک شوند، و شخص فهیم را تنبیه نما و معرفت رادرک خواهد نمود.
هر‌که بر پدر خود ستم کند و مادرش رابراند، پسری است که رسوایی و خجالت می‌آورد.
‌ای پسر من شنیدن تعلیمی را ترک نما، که تو را از کلام معرفت گمراه می‌سازد.
شاهد لئیم انصاف را استهزا می‌کند، و دهان شریران گناه را می‌بلعد.قصاص به جهت استهزاکنندگان مهیااست، و تازیانه‌ها برای پشت احمقان.
قصاص به جهت استهزاکنندگان مهیااست، و تازیانه‌ها برای پشت احمقان.

20

شراب استهزا می‌کند و مسکرات عربده می‌آورد، و هر‌که به آن فریفته شود حکیم نیست.
هیبت پادشاه مثل غرش شیر است، و هر‌که خشم او را به هیجان آورد، به‌جان خود خطامی ورزد.
از نزاع دور شدن برای انسان عزت است، اماهر مرد احمق مجادله می‌کند.
مرد کاهل به‌سبب زمستان شیار نمی کند، لهذا در موسم حصاد گدایی می‌کند و نمی یابد.
مشورت در دل انسان آب عمیق است، امامرد فهیم آن را می‌کشد.
بسا کسانند که هر یک احسان خویش رااعلام می‌کنند، اما مرد امین را کیست که پیدا کند.
مرد عادل که به کاملیت خود سلوک نماید، پسرانش بعد از او خجسته خواهند شد.
پادشاهی که بر کرسی داوری نشیند، تمامی بدی را از چشمان خود پراکنده می‌سازد.
کیست که تواند گوید: «دل خود را طاهرساختم، و از گناه خویش پاک شدم.»
سنگهای مختلف و پیمانه های مختلف، هر دوی آنها نزد خداوند مکروه است.
طفل نیز از افعالش شناخته می‌شود، که آیااعمالش پاک و راست است یا نه.
گوش شنوا و چشم بینا، خداوند هر دو آنهارا آفریده است.
خواب را دوست مدار مبادا فقیر شوی. چشمان خود را باز کن تا از نان سیر گردی.
مشتری می‌گوید بد است، بد است، اماچون رفت آنگاه فخر می‌کند.
طلا هست و لعلها بسیار، اما لبهای معرفت جواهر گرانبها است.
جامه آنکس را بگیر که به جهت غریب ضامن است، و او را به رهن بگیر که ضامن بیگانگان است.
نان فریب برای انسان لذیذ است، اما بعد دهانش از سنگ ریزه‌ها پر خواهد شد.
فکرها به مشورت محکم می‌شود، و باحسن تدبیر جنگ نما.
کسی‌که به نمامی گردش کند اسرار را فاش می‌نماید، لهذا با کسی‌که لبهای خود را می‌گشایدمعاشرت منما.
هر‌که پدر و مادر خود را لعنت کندچراغش در ظلمت غلیظ خاموش خواهد شد.
اموالی که اولا به تعجیل حاصل می‌شود، عاقبتش مبارک نخواهد شد.
مگو که از بدی انتقام خواهم کشید، بلکه برخداوند توکل نما و تو را نجات خواهد داد.
سنگهای مختلف نزد خداوند مکروه است، و ترازوهای متقلب نیکو نیست.
قدمهای انسان از خداوند است، پس مردراه خود را چگونه بفهمد؟
شخصی که چیزی را به تعجیل مقدس می‌گوید، و بعد از نذر کردن استفسار می‌کند، دردام می‌افتد.
پادشاه حکیم شریران را پراکنده می‌سازد وچوم را بر ایشان می‌گرداند.
روح انسان، چراغ خداوند است که تمامی عمقهای دل را تفتیش می‌نماید.
رحمت و راستی پادشاه را محافظت می‌کند، و کرسی او به رحمت پایدار خواهد ماند.
جلال جوانان قوت ایشان است، و عزت پیران موی سفید.ضربهای سخت از بدی طاهر می‌کند وتازیانه‌ها به عمق دل فرو می‌رود.
ضربهای سخت از بدی طاهر می‌کند وتازیانه‌ها به عمق دل فرو می‌رود.

21

دل پادشاه مثل نهرهای آب در دست خداوند است، آن را به هر سو که بخواهد برمی گرداند.
هر راه انسان در نظر خودش راست است، اماخداوند دلها را می‌آزماید.
عدالت و انصاف را بجا آوردن، نزد خداونداز قربانی‌ها پسندیده تر است.
چشمان بلند و دل متکبر و چراغ شریران، گناه است.
فکرهای مرد زرنگ تمام به فراخی می‌انجامد، اما هر‌که عجول باشد برای احتیاج تعجیل می‌کند.
تحصیل گنجها به زبان دروغگو، بخاری است بر هوا شده برای جویندگان موت.
ظلم شریران ایشان را به هلاکت می‌اندازد، زیرا که از بجا آوردن انصاف ابا می‌نمایند.
طریق مردی که زیر بار (گناه ) باشد بسیار کج است، اما اعمال مرد طاهر، مستقیم است.
در زاویه پشت بام ساکن شدن بهتر است، ازساکن بودن با زن ستیزه گر در خانه مشترک.
جان شریر مشتاق شرارت است، و برهمسایه خود ترحم نمی کند.
چون استهزاکننده سیاست یابد جاهلان حکمت می‌آموزند، و چون مرد حکیم تربیت یابد معرفت را تحصیل می‌نماید.
مرد عادل در خانه شریر تامل می‌کند که چگونه اشرار به تباهی واژگون می‌شوند.
هر‌که گوش خود را از فریاد فقیر می‌بندد، او نیز فریاد خواهد کرد و مستجاب نخواهد شد.
هدیه‌ای در خفا خشم را فرو می‌نشاند، ورشوه‌ای در بغل، غضب سخت را.
انصاف کردن خرمی عادلان است، اما باعث پریشانی بدکاران می‌باشد.
هر‌که از طریق تعقل گمراه شود، درجماعت مردگان ساکن خواهد گشت.
هر‌که عیش را دوست دارد محتاج خواهدشد، و هر‌که شراب و روغن را دوست دارددولتمند نخواهد گردید.
شریران فدیه عادلان می‌شوند وخیانتکاران به عوض راستان.
در زمین بایر ساکن بودن بهتر است از بودن با زن ستیزه گر و جنگجوی.
در منزل حکیمان خزانه مرغوب و روغن است، اما مرد احمق آنها را تلف می‌کند.
هر‌که عدالت و رحمت را متابعت کند، حیات و عدالت و جلال خواهد یافت.
مرد حکیم به شهر جباران برخواهد آمد، وقلعه اعتماد ایشان را به زیر می‌اندازد.
هر‌که دهان و زبان خویش را نگاه دارد، جان خود را از تنگیها محافظت می‌نماید.
مرد متکبر و مغرور مسمی به استهزاکننده می‌شود، و به افزونی تکبر عمل می‌کند.
شهوت مرد کاهل او را می‌کشد، زیرا که دستهایش از کار کردن ابا می‌نماید.
هستند که همه اوقات به شدت حریص می‌باشند، اما مرد عادل بذل می‌کند و امساک نمی نماید.
قربانی های شریران مکروه است، پس چندمرتبه زیاده هنگامی که به عوض بدی آنها رامی گذرانند.
شاهد دروغگو هلاک می‌شود، اما کسی‌که استماع نماید به راستی تکلم خواهد کرد.
مرد شریر روی خود را بی‌حیا می‌سازد، ومرد راست، طریق خویش را مستحکم می‌کند.
حکمتی نیست و نه فطانتی و نه مشورتی که به ضد خداوند به‌کار آید.اسب برای روز جنگ مهیا است، اما نصرت از جانب خداوند است.
اسب برای روز جنگ مهیا است، اما نصرت از جانب خداوند است.

22

نیک نامی از کثرت دولتمندی افضل است، و فیض از نقره و طلا بهتر.
دولتمند و فقیر با هم ملاقات می‌کنند، آفریننده هر دوی ایشان خداوند است.
مرد زیرک، بلا را می‌بیند و خویشتن رامخفی می‌سازد و جاهلان می‌گذرند و در عقوبت گرفتار می‌شوند.
جزای تواضع و خداترسی، دولت و جلال وحیات‌است.
خارها و دامها در راه کجروان است، اما هرکه جان خود را نگاه دارد از آنها دور می‌شود.
طفل را در راهی که باید برود تربیت نما، وچون پیر هم شود از آن انحراف نخواهد ورزید.
توانگر بر فقیر تسلط دارد، و مدیون غلام طلب کار می‌باشد.
هر‌که ظلم بکارد بلا خواهد دروید، وعصای غضبش زایل خواهد شد.
شخصی که نظر او باز باشد مبارک خواهدبود، زیرا که از نان خود به فقرا می‌دهد.
استهزاکننده را دور نما و نزاع رفع خواهدشد، و مجادله و خجالت ساکت خواهد گردید.
هر‌که طهارت دل را دوست دارد، و لبهای ظریف دارد پادشاه دوست او می‌باشد.
چشمان خداوند معرفت را نگاه می‌دارد وسخنان خیانتکاران را باطل می‌سازد.
مرد کاهل می‌گوید شیر بیرون است، و درکوچه‌ها کشته می‌شوم.
دهان زنان بیگانه چاه عمیق است، و هر‌که مغضوب خداوند باشد در آن خواهد افتاد.
حماقت در دل طفل بسته شده است، اماچوب تادیب آن را از او دور خواهد کرد.
هر‌که بر فقیر برای فایده خویش ظلم نماید، و هر‌که به دولتمندان ببخشد البته محتاج خواهد شد.
گوش خود را فرا داشته، کلام حکما رابشنو، و دل خود را به تعلیم من مایل گردان،
زیرا پسندیده است که آنها را در دل خودنگاه داری، و بر لبهایت جمیع ثابت ماند،
تا اعتماد تو بر خداوند باشد. امروز تو راتعلیم دادم،
آ�ا امور شریف را برای تو ننوشتم؟ شامل بر مشورت معرفت،
تا قانون کلام راستی را اعلام نمایم، و توکلام راستی را نزد فرستندگان خود پس ببری؟
فقیر را از آن جهت که ذلیل است تاراج منما، و مسکین را در دربار، ستم مرسان،
زیرا خداوند دعوی ایشان را فیصل خواهدنمود، و جان تاراج کنندگان ایشان را به تاراج خواهد داد.
با مرد تندخو معاشرت مکن، و با شخص کج خلق همراه مباش،
مبادا راههای او را آموخته شوی و جان خود را در دام گرفتار سازی.
از‌جمله آنانی که دست می‌دهند مباش و نه از آنانی که برای قرضها ضامن می‌شوند.
اگر چیزی نداری که ادا نمایی پس چرابستر تو را از زیرت بردارد.
حد قدیمی را که پدرانت قرار داده اندمنتقل مساز.آیا مردی را که در شغل خویش ماهر باشدمی بینی؟ او در حضور پادشاهان خواهد ایستاد، پیش پست فطرتان نخواهد ایستاد.
آیا مردی را که در شغل خویش ماهر باشدمی بینی؟ او در حضور پادشاهان خواهد ایستاد، پیش پست فطرتان نخواهد ایستاد.

23

چون با حاکم به غذا خوردن نشینی، درآنچه پیش روی تو است تامل نما.
و اگر مرد اکول هستی کارد بر گلوی خودبگذار.
به خوراکهای لطیف او حریص مباش، زیراکه غذای فریبنده است.
برای دولتمند شدن خود را زحمت مرسان واز عقل خود باز ایست.
آیا چشمان خود را بر آن خواهی دوخت که نیست می‌باشد؟ زیرا که دولت البته برای خودبالها می‌سازد، و مثل عقاب در آسمان می‌پرد.
نان مرد تنگ نظر را مخور، و به جهت خوراکهای لطیف او حریص مباش.
زیرا چنانکه در دل خود فکر می‌کند خود اوهمچنان است. تو را می‌گوید: بخور و بنوش، امادلش با تو نیست.
لقمه‌ای را که خورده‌ای قی خواهی کرد، وسخنان شیرین خود را بر باد خواهی داد.
به گوش احمق سخن مگو، زیرا حکمت کلامت را خوار خواهد شمرد.
حد قدیم را منتقل مساز، و به مزرعه یتیمان داخل مشو،
زیرا که ولی ایشان زورآور است، و با تو دردعوی ایشان مقاومت خواهد کرد.
دل خود را به ادب مایل گردان، و گوش خود را به کلام معرفت.
از طفل خود تادیب را باز مدار که اگر او رابا چوب بزنی نخواهد مرد،
پس او را با چوب بزن، و جان او را از هاویه نجات خواهی داد.
‌ای پسر من اگر دل تو حکیم باشد، دل من (بلی دل ) من شادمان خواهد شد.
و گرده هایم وجد خواهد نمود، هنگامی که لبهای تو به راستی متکلم شود.
دل تو به جهت گناهکاران غیور نباشد، امابه جهت ترس خداوند تمامی روز غیور باش،
زیرا که البته آخرت هست، و امید تومنقطع نخواهد شد.
پس تو‌ای پسرم بشنو و حکیم باش، و دل خود را در طریق مستقیم گردان.
از زمره میگساران مباش، و از آنانی که بدنهای خود را تلف می‌کنند.
زیرا که میگسار و مسرف، فقیر می‌شود وصاحب خواب به خرقه‌ها ملبس خواهد شد.
پدر خویش را که تو را تولید نمود گوش گیر، و مادر خود را چون پیر شود خوار مشمار.
راستی را بخر و آن را مفروش، و حکمت وادب و فهم را.
پدر فرزند عادل به غایت شادمان می‌شود، و والد پسر حکیم از او مسرور خواهد گشت.
پدرت و مادرت شادمان خواهند شد، ووالده تو مسرور خواهد گردید.
‌ای پسرم دل خود را به من بده، و چشمان تو به راههای من شاد باشد،
چونکه زن زانیه حفره‌ای عمیق است، و زن بیگانه چاه تنگ.
او نیز مثل راهزن در کمین می‌باشد، وخیانتکاران را در میان مردم می‌افزاید.
وای از آن کیست و شقاوت از آن که ونزاعها از آن کدام و زاری از آن کیست وجراحت های بی‌سبب از آن که و سرخی چشمان از آن کدام؟
آنانی را است که شرب مدام می‌نمایند، و برای چشیدن شراب ممزوج داخل می‌شوند.
به شراب نگاه مکن وقتی که سرخ‌فام است، حینی که حبابهای خود را در جام ظاهر می‌سازد، و به ملایمت فرو می‌رود.
اما در آخر مثل مار خواهد گزید، و مانندافعی نیش خواهد زد.
چشمان تو چیزهای غریب را خواهد دید، و دل تو به چیزهای کج تنطق خواهد نمود،
و مثل کسی‌که در میان دریا می‌خوابدخواهی شد، یا مانند کسی‌که بر سر دکل کشتی می‌خسبد،و خواهی گفت: مرا زدند لیکن درد رااحساس نکردم، مرا زجر نمودند لیکن نفهمیدم. پس کی بیدار خواهم شد؟ همچنین معاودت می‌کنم و بار دیگر آن را می‌طلبم.
و خواهی گفت: مرا زدند لیکن درد رااحساس نکردم، مرا زجر نمودند لیکن نفهمیدم. پس کی بیدار خواهم شد؟ همچنین معاودت می‌کنم و بار دیگر آن را می‌طلبم.

24

بر مردان شریر حسد مبر، و آرزو مدارتا با ایشان معاشرت نمایی،
زیرا که دل ایشان در ظلم تفکر می‌کند ولبهای ایشان درباره مشقت تکلم می‌نماید.
خانه به حکمت بنا می‌شود، و با فطانت استوار می‌گردد،
و به معرفت اطاقها پر می‌شود، از هر گونه اموال گرانبها و نفایس.
مرد حکیم در قدرت می‌ماند، و صاحب معرفت در توانایی ترقی می‌کند،
زیرا که با حسن تدبیر باید جنگ بکنی، و ازکثرت مشورت دهندگان نصرت است.
حکمت برای احمق زیاده بلند است، دهان خود را در دربار باز نمی کند.
هر‌که برای بدی تفکر می‌کند، او را فتنه انگیزمی گویند.
فکر احمقان گناه است، و استهزاکننده نزد آدمیان مکروه است.
اگر در روز تنگی سستی نمایی، قوت توتنگ می‌شود.
آنانی را که برای موت برده شوند خلاص کن، و از رهانیدن آنانی که برای قتل مهیااندکوتاهی منما.
اگر گویی که این را ندانستیم، آیا آزماینده دلها نمی فهمد؟ و حافظ جان تو نمی داند؟ و به هرکس برحسب اعمالش مکافات نخواهد داد؟
‌ای پسر من عسل را بخور زیرا که خوب است، و‌شان عسل را چونکه به کامت شیرین است.
همچنین حکمت را برای جان خود بیاموز، اگر آن را بیابی آنگاه اجرت خواهد بود، و امید تومنقطع نخواهد شد.
‌ای شریر برای منزل مرد عادل در کمین مباش، و آرامگاه او را خراب مکن،
زیرا مرد عادل اگر‌چه هفت مرتبه بیفتدخواهد برخاست، اما شریران در بلا خواهندافتاد.
چون دشمنت بیفتد شادی مکن، و چون بلغزد دلت وجد ننماید،
مبادا خداوند این را ببیند و در نظرش ناپسند آید، و غضب خود را از او برگرداند.
خویشتن را به‌سبب بدکاران رنجیده مساز، و بر شریران حسد مبر،
زیرا که به جهت بدکاران اجر نخواهد بود، و چراغ شریران خاموش خواهد گردید.
‌ای پسر من از خداوند و پادشاه بترس، و بامفسدان معاشرت منما،
زیرا که مصیبت ایشان ناگهان خواهدبرخاست، و عاقبت سالهای ایشان را کیست که بداند؟
اینها نیز از (سخنان ) حکیمان است طرفداری در داوری نیکو نیست.
کسی‌که به شریر بگوید تو عادل هستی، امت‌ها او را لعنت خواهند کرد و طوایف از اونفرت خواهند نمود.
اما برای آنانی که او را توبیخ نمایندشادمانی خواهد بود، و برکت نیکو به ایشان خواهد رسید.
آنکه به کلام راست جواب گوید لبها رامی بوسد.
کار خود را در خارج آراسته کن، و آن را درملک مهیا ساز، و بعد از آن خانه خویش را بنا نما.
بر همسایه خود بی‌جهت شهادت مده، و بالبهای خود فریب مده،
و مگو به طوری که او به من عمل کرد من نیزبا وی عمل خواهم نمود، و مرد را بر‌حسب اعمالش پاداش خواهم داد.
از مزرعه مرد کاهل، و از تاکستان شخص ناقص العقل گذشتم.
و اینک بر تمامی آن خارها می‌رویید، وخس تمامی روی آن را می‌پوشانید، و دیوارسنگیش خراب شده بود،
پس من نگریسته متفکر شدم، ملاحظه کردم و ادب آموختم.
اندکی خفت و اندکی خواب، و اندکی بر هم نهادن دستها به جهت خواب.پس فقر تو مثل راهزن بر تو خواهد آمد، ونیازمندی تو مانند مرد مسلح.
پس فقر تو مثل راهزن بر تو خواهد آمد، ونیازمندی تو مانند مرد مسلح.

25

اینها نیز از امثال سلیمان است که مردان حزقیا، پادشاه یهودا آنها را نقل نمودند.
مخفی داشتن امر جلال خدا است، و تفحص نمودن امر جلال پادشاهان است.
آسمان را در بلندیش و زمین را در عمقش، ودل پادشاهان را تفتیش نتوان نمود.
درد را از نقره دور کن، تا ظرفی برای زرگربیرون آید.
شریران را از حضور پادشاه دور کن، تاکرسی او در عدالت پایدار بماند.
در حضور پادشاه خویشتن را برمیفراز، و درجای بزرگان مایست،
زیرا بهتر است تو را گفته شود که اینجا بالابیا، از آنکه به حضور سروری که چشمانت او رادیده است تو را پایین برند.
برای نزاع به تعجیل بیرون مرو، مبادا درآخرش چون همسایه ات تو را خجل سازد، ندانی که چه باید کرد.
دعوی خود را با همسایه ات بکن، اما رازدیگری را فاش مساز،
مبادا هر‌که بشنود تو را ملامت کند، وبدنامی تو رفع نشود.
سخنی که در محلش گفته شود، مثل سیبهای طلا در مرصعکاری نقره است.
مودب حکیم برای گوش شنوا، مثل حلقه طلا و زیور زر خالص است.
رسول امین برای فرستندگان خود، چون خنکی یخ در موسم حصاد می‌باشد، زیرا که جان آقایان خود را تازه می‌کند.
کسی‌که از بخششهای فریبنده خود فخرمی کند، مثل ابرها و باد بی‌باران است.
با تحمل داور را به رای خود توان آورد، وزبان ملایم، استخوان را می‌شکند.
اگر عسل یافتی بقدر کفایت بخور، مبادا ازآن پر شده، قی کنی.
پای خود را از زیاد رفتن به خانه همسایه ات باز دار، مبادا از تو سیر شده، از تونفرت نماید.
کسی‌که درباره همسایه خود شهادت دروغ دهد، مثل تبرزین و شمشیر و تیر تیز است.
اعتماد بر خیانتکار در روز تنگی، مثل دندان کرم زده و پای مرتعش می‌باشد.
سراییدن سرودها برای دلتنگ، مثل کندن جامه در وقت سرما و ریختن سرکه بر شوره است.
اگر دشمن تو گرسنه باشد او را نان بخوران، و اگر تشنه باشد او را آب بنوشان،
زیرا اخگرها بر سرش خواهی انباشت، وخداوند تو را پاداش خواهد داد.
چنانکه باد شمال باران می‌آورد، همچنان زبان غیبتگو چهره را خشمناک می‌سازد.
ساکن بودن در گوشه پشت بام بهتر است ازبودن با زن جنگجو در خانه مشترک.
خبر خوش از ولایت دور، مثل آب سردبرای جان تشنه است.
مرد عادل که پیش شریر خم شود، مثل چشمه گل آلود و منبع فاسد است.
زیاد عسل خوردن خوب نیست، همچنان طلبیدن جلال خود جلال نیست.کسی‌که بر روح خود تسلط ندارد، مثل شهر منهدم و بی‌حصار است.
کسی‌که بر روح خود تسلط ندارد، مثل شهر منهدم و بی‌حصار است.

26

چنانکه برف در تابستان و باران درحصاد، همچنین حرمت برای احمق شایسته نیست.
لعنت، بی‌سبب نمی آید، چنانکه گنجشک در طیران و پرستوک در پریدن.
شلاق به جهت اسب و لگام برای الاغ، وچوب از برای پشت احمقان است.
احمق را موافق حماقتش جواب مده، مباداتو نیز مانند او بشوی.
احمق را موافق حماقتش جواب بده، مباداخویشتن را حکیم بشمارد.
هر‌که پیغامی به‌دست احمق بفرستد، پایهای خود را می‌برد و ضرر خود را می‌نوشد.
ساقهای شخص لنگ بی‌تمکین است، ومثلی که از دهان احمق برآید همچنان است.
هر‌که احمق را حرمت کند، مثل کیسه جواهر در توده سنگها است.
مثلی که از دهان احمق برآید، مثل خاری است که در دست شخص مست رفته باشد.
تیرانداز همه را مجروح می‌کند، همچنان است هر‌که احمق را به مزد گیرد و خطاکاران رااجیر نماید.
چنانکه سگ به قی خود برمی گردد، همچنان احمق حماقت خود را تکرار می‌کند.
آیا شخصی را می‌بینی که در نظر خودحکیم است، امید داشتن بر احمق از امید بر اوبیشتر است.
کاهل می‌گوید که شیر در راه است، و اسددر میان کوچه‌ها است.
چنانکه در بر پاشنه‌اش می‌گردد، همچنان کاهل بر بستر خویش.
کاهل دست خود را در قاب فرو می‌برد و ازبرآوردن آن به دهانش خسته می‌شود.
کاهل در نظر خود حکیمتر است از هفت مرد که جواب عاقلانه می‌دهند.
کسی‌که برود و در نزاعی که به او تعلق ندارد متعرض شود، مثل کسی است که گوشهای سگ را بگیرد.
آدم دیوانه‌ای که مشعلها و تیرها و موت رامی اندازد،
مثل کسی است که همسایه خود را فریب دهد، و می‌گوید آیا شوخی نمی کردم؟
از نبودن هیزم آتش خاموش می‌شود، و ازنبودن نمام منازعه ساکت می‌گردد.
زغال برای اخگرها و هیزم برای آتش است، و مرد فتنه انگیز به جهت برانگیختن نزاع.
سخنان نمام مثل خوراک لذیذ است، که به عمقهای دل فرو می‌رود.
لبهای پرمحبت با دل شریر، مثل نقره‌ای پردرد است که بر ظرف سفالین اندوده شود.
هر‌که بغض دارد با لبهای خود نیرنگ می‌نماید، و در دل خود فریب را ذخیره می‌کند.
هنگامی که سخن نیکو گوید، او را باور مکن زیرا که در قلبش هفت چیز مکروه است.
هر‌چند بغض او به حیله مخفی شود، اماخباثت او در میان جماعت ظاهر خواهد گشت.
هر‌که حفره‌ای بکند در آن خواهد افتاد، وهر‌که سنگی بغلطاند بر او خواهد برگشت.زبان دروغگو از مجروح شدگان خود نفرت دارد، و دهان چاپلوس هلاکت را ایجاد می‌کند.
زبان دروغگو از مجروح شدگان خود نفرت دارد، و دهان چاپلوس هلاکت را ایجاد می‌کند.

27

درباره فردا فخر منما، زیرا نمی دانی که روز چه خواهد زایید.
دیگری تو را بستاید و نه دهان خودت، غریبی و نه لبهای تو.
سنگ سنگین است و ریگ ثقیل، اما خشم احمق از هر دوی آنها سنگینتر است.
غضب ستم کیش است و خشم سیل، اماکیست که در برابر حسد تواند ایستاد.
تنبیه آشکار از محبت پنهان بهتر است.
جراحات دوست وفادار است، اما بوسه های دشمن افراط است.
شکم سیر از‌شان عسل کراهت دارد، امابرای شکم گرسنه هر تلخی شیرین است.
کسی‌که از مکان خود آواره بشود، مثل گنجشکی است که از آشیانه‌اش آواره گردد.
روغن و عطر دل را شاد می‌کند، همچنان حلاوت دوست از مشورت دل.
دوست خود و دوست پدرت را ترک منما، و در روز مصیبت خود به خانه برادرت داخل مشو، زیرا که همسایه نزدیک از برادر دور بهتراست.
‌ای پسر من حکمت بیاموز و دل مرا شادکن، تا ملامت کنندگان خود را مجاب سازم.
مرد زیرک، بلا را می‌بیند و خویشتن رامخفی می‌سازد، اما جاهلان می‌گذرند و درعقوبت گرفتار می‌شوند.
جامه آن کس را بگیر که به جهت غریب ضامن است، و او را به رهن بگیر که ضامن بیگانگان است.
کسی‌که صبح زود برخاسته، دوست خودرا به آواز بلند برکت دهد، از برایش لعنت محسوب می‌شود.
چکیدن دائمی آب در روز باران، و زن ستیزه‌جو مشابه‌اند.
هرکه او را باز‌دارد مثل کسی است که باد رانگاه دارد، یا روغن را که در دست راست خودگرفته باشد.
آهن، آهن را تیز می‌کند، همچنین مرد روی دوست خود را تیز می‌سازد.
هر‌که درخت انجیر را نگاه دارد میوه‌اش راخواهد خورد، و هر‌که آقای خود را ملازمت نماید محترم خواهد شد،
چنانکه در آب صورت به صورت است، همچنان دل انسان به انسان.
هاویه و ابدون سیر نمی شوند، همچنان چشمان انسان سیر نخواهند شد.
بوته برای نقره و کوره به جهت طلاست، همچنان انسان از دهان ستایش کنندگان خود(آزموده می‌شود).
احمق را میان بلغور در هاون با دسته بکوب، و حماقتش از آن بیرون نخواهد رفت.
به حالت گله خود نیکو توجه نما، و دل خود را به رمه خود مشغول ساز،
زیرا که دولت دائمی نیست، و تاج هم نسلابعد نسل (پایدار) نی.
علف را می‌برند و گیاه سبز می‌روید، وعلوفه کوهها جمع می‌شود،
بره‌ها برای لباس تو، و بزها به جهت اجاره زمین به‌کار می‌آیند،و شیر بزها برای خوراک تو و خوراک خاندانت، و معیشت کنیزانت کفایت خواهد کرد.
و شیر بزها برای خوراک تو و خوراک خاندانت، و معیشت کنیزانت کفایت خواهد کرد.

28

تعاقب کننده‌ای نیست، اما عادلان مثل شیر شجاعند.
از معصیت اهل زمین حاکمانش بسیارمی شوند، اما مرد فهیم و دانا استقامتش برقرارخواهد ماند.
مرد رئیس که بر مسکینان ظلم می‌کند مثل باران است که سیلان کرده، خوراک باقی نگذارد.
هر‌که شریعت را ترک می‌کند شریران رامی ستاید، اما هر‌که شریعت را نگاه دارد از ایشان نفرت دارد.
مردمان شریر انصاف را درک نمی نمایند، اماطالبان خداوند همه‌چیز را می‌فهمند.
فقیری که در کاملیت خود سلوک نماید بهتراست از کج رونده دو راه اگر‌چه دولتمند باشد.
هر‌که شریعت را نگاه دارد پسری حکیم است، اما مصاحب مسرفان، پدر خویش را رسوامی سازد.
هر‌که مال خود را به ربا و سود بیفزاید، آن رابرای کسی‌که بر فقیران ترحم نماید، جمع می‌نماید.
هر‌که گوش خود را از شنیدن شریعت برگرداند، دعای او هم مکروه می‌شود.
هر‌که راستان را به راه بد گمراه کند به حفره خود خواهد افتاد، اما صالحان نصیب نیکوخواهند یافت.
مرد دولتمند در نظر خود حکیم است، امافقیر خردمند او را تفتیش خواهد نمود.
چون عادلان شادمان شوند فخر عظیم است، اما چون شریران برافراشته شوند مردمان خود را مخفی می‌سازند.
هر‌که گناه خود را بپوشاند برخوردارنخواهد شد، اما هر‌که آن را اعتراف کند و ترک نماید رحمت خواهد یافت.
خوشابحال کسی‌که دائم می‌ترسد، اما هرکه دل خود را سخت سازد به بلا گرفتار خواهدشد.
حاکم شریر بر قوم مسکین، مثل شیر غرنده و خرس گردنده است.
حاکم ناقص العقل بسیار ظلم می‌کند، اماهر‌که از رشوه نفرت کند عمر خود را درازخواهد ساخت.
کسی‌که متحمل بار خون شخصی شود، به هاویه می‌شتابد. زنهار کسی او را باز ندارد.
هر‌که به استقامت سلوک نماید رستگارخواهد شد، اما هر‌که در دو راه کج رو باشد دریکی از آنها خواهد افتاد.
هر‌که زمین خود را زرع نماید از نان سیرخواهد شد، اما هر‌که پیروی باطلان کند از فقرسیر خواهد شد.
مرد امین برکت بسیار خواهد یافت، اماآنکه در‌پی دولت می‌شتابد بی‌سزا نخواهد ماند.
طرفداری نیکو نیست، و به جهت لقمه‌ای نان، آدمی خطاکار می‌شود.
مرد تنگ نظر در‌پی دولت می‌شتابد ونمی داند که نیازمندی او را درخواهد یافت.
کسی‌که آدمی را تنبیه نماید، آخر شکرخواهد یافت، بیشتر از آنکه به زبان خودچاپلوسی می‌کند.
کسی‌که پدر و مادر خود را غارت نماید وگوید گناه نیست، مصاحب هلاک کنندگان خواهدشد.
مرد حریص نزاع را برمی انگیزاند، اما هر‌که بر خداوند توکل نماید قوی خواهد شد.
آنکه بر دل خود توکل نماید احمق می‌باشد، اما کسی‌که به حکمت سلوک نمایدنجات خواهد یافت.
هر‌که به فقرا بذل نماید محتاج نخواهدشد، اما آنکه چشمان خود را بپوشاند لعنت بسیارخواهد یافت.وقتی که شریران برافراشته شوند مردم خویشتن را پنهان می‌کنند، اما چون ایشان هلاک شوند عادلان افزوده خواهند شد.
وقتی که شریران برافراشته شوند مردم خویشتن را پنهان می‌کنند، اما چون ایشان هلاک شوند عادلان افزوده خواهند شد.

29

کسی‌که بعد از تنبیه بسیار گردنکشی می کند، ناگهان منکسر خواهد شد وعلاجی نخواهد بود.
چون عادلان افزوده گردند قوم شادی می‌کنند، اما چون شریران تسلط یابند مردم ناله می‌نمایند.
کسی‌که حکمت را دوست دارد پدر خویش را مسرور می‌سازد، اما کسی‌که با فاحشه هامعاشرت کند اموال را تلف می‌نماید.
پادشاه ولایت را به انصاف پایدار می‌کند، امامرد رشوه خوار آن را ویران می‌سازد.
شخصی که همسایه خود را چاپلوسی می‌کند دام برای پایهایش می‌گستراند.
در معصیت مرد شریر دامی است، اما عادل ترنم و شادی خواهد نمود.
مرد عادل دعوی فقیر را درک می‌کند، اماشریر برای دانستن آن فهم ندارد.
استهزاکنندگان شهر را به آشوب می‌آورند، اما حکیمان خشم را فرومی نشانند.
اگر مرد حکیم با احمق دعوی دارد، خواه غضبناک شود خواه بخندد او را راحت نخواهد بود.
مردان خون ریز از مرد کامل نفرت دارند، اما راستان سلامتی جان او را طالبند.
احمق تمامی خشم خود را ظاهر می‌سازد، اما مرد حکیم به تاخیر آن را فرومی نشاند.
حاکمی که به سخنان دروغ گوش گیرد، جمیع خادمانش شریر خواهند شد.
فقیر و ظالم با هم جمع خواهند شد، وخداوند چشمان هر دوی ایشان را روشن خواهدساخت.
پادشاهی که مسکینان را به راستی داوری نماید، کرسی وی تا به ابد پایدار خواهد ماند.
چوب و تنبیه، حکمت می‌بخشد، اماپسری که بی‌لگام باشد، مادر خود را خجل خواهد ساخت.
چون شریران افزوده شوند تقصیر زیاده می‌گردد، اما عادلان، افتادن ایشان را خواهند دید.
پسر خود را تادیب نما که تو را راحت خواهد رسانید، و به‌جان تو لذات خواهدبخشید.
جایی که رویا نیست قوم گردنکش می‌شوند، اما خوشابحال کسی‌که شریعت را نگاه می‌دارد.
خادم، محض سخن متنبه نمی شود، زیرااگر‌چه بفهمد اجابت نمی نماید.
آیا کسی را می‌بینی که در سخن‌گفتن عجول است، امید بر احمق زیاده است از امید براو.
هر‌که خادم خود را از طفولیت به نازمی پرورد، آخر پسر او خواهد شد.
مرد تندخو نزاع برمی انگیزاند، و شخص کج خلق در تقصیر می‌افزاید.
تکبر شخص او را پست می‌کند، اما مردحلیم دل، به جلال خواهد رسید.
هر‌که با دزد معاشرت کند خویشتن رادشمن دارد، زیرا که لعنت می‌شنود و اعتراف نمی نماید.
ترس از انسان دام می‌گستراند، اما هر‌که برخداوند توکل نماید سرافراز خواهد شد.
بسیاری لطف حاکم را می‌طلبند، اماداوری انسان از جانب خداوند است.مرد ظالم نزد عادلان مکروه است، و هر‌که در طریق، مستقیم است نزد شریران مکروه می‌باشد.
مرد ظالم نزد عادلان مکروه است، و هر‌که در طریق، مستقیم است نزد شریران مکروه می‌باشد.

30

کلمات و پیغام آکور بن یاقه. وحی آن مرد به ایتیئیل یعنی به ایتیئیل و اکال.
یقین من از هر آدمی وحشی تر هستم، و فهم انسان را ندارم.
من حکمت را نیاموخته‌ام و معرفت قدوس را ندانسته‌ام.
کیست که به آسمان صعود نمود و از آنجانزول کرد؟ کیست که باد را در مشت خود جمع نمود؟ و کیست که آب را در جامه بند نمود؟ کیست که تمامی اقصای زمین را استوار ساخت؟ نام او چیست و پسر او چه اسم دارد؟ بگو اگراطلاع داری.
تمامی کلمات خدا مصفی است. او به جهت متوکلان خود سپر است.
به سخنان او چیزی میفزا، مبادا تو را توبیخ نماید و تکذیب شوی.
دو چیز از تو درخواست نمودم، آنها را قبل از آنکه بمیرم از من بازمدار:
بطالت و دروغ را از من دور کن، مرا نه فقر ده و نه دولت. به خوراکی که نصیب من باشد مرابپرور،
مبادا سیر شده، تو را انکار نمایم و بگویم که خداوند کیست. و مبادا فقیر شده، دزدی نمایم، واسم خدای خود را به باطل برم.
بنده را نزد آقایش متهم مساز، مبادا تو رالعنت کند و مجرم شوی.
گروهی می‌باشند که پدر خود را لعنت می‌نمایند، و مادر خویش را برکت نمی دهند.
گروهی می‌باشند که در نظر خود پاک‌اند، اما از نجاست خود غسل نیافته‌اند.
گروهی می‌باشند که چشمانشان چه قدربلند است، و مژگانشان چه قدر برافراشته.
گروهی می‌باشند که دندانهایشان شمشیرها است، و دندانهای آسیای ایشان کاردهاتا فقیران را از روی زمین و مسکینان را از میان مردمان بخورند.
زالو را دو دختر است که بده بده می‌گویند. سه چیز است که سیر نمی شود، بلکه چهار چیزکه نمی گوید که کافی است:
هاویه و رحم نازاد، و زمینی که از آب سیرنمی شود، و آتش که نمی گوید که کافی است.
چشمی که پدر را استهزا می‌کند و اطاعت مادر را خوار می‌شمارد، غرابهای وادی آن راخواهند کند و بچه های عقاب آن را خواهندخورد.
سه چیز است که برای من زیاده عجیب است، بلکه چهار چیز که آنها را نتوانم فهمید:
طریق عقاب در هوا و طریق مار بر صخره، و راه کشتی در میان دریا و راه مرد با دخترباکره.
همچنان است طریق زن زانیه، می‌خورد ودهان خود را پاک می‌کند و می‌گوید گناه نکردم.
به‌سبب سه چیز زمین متزلزل می‌شود، و به‌سبب چهار که آنها را تحمل نتواند کرد:
به‌سبب غلامی که سلطنت می‌کند، واحمقی که از غذا سیر شده باشد،
به‌سبب زن مکروهه چون منکوحه شود، وکنیز وقتی که وارث خاتون خود گردد.
چهار چیز است که در زمین بسیار کوچک است، لیکن بسیار حکیم می‌باشد:
مورچه‌ها طایفه بی‌قوتند، لیکن خوراک خود را در تابستان ذخیره می‌کنند.
ونکها طایفه ناتوانند، اما خانه های خود رادر صخره می‌گذارند.
ملخها را پادشاهی نیست، اما جمیع آنهادسته دسته بیرون می‌روند.
چلپاسه‌ها به‌دستهای خود می‌گیرند و درقصرهای پادشاهان می‌باشند.
سه چیز است که خوش خرام است، بلکه چهار چیز که خوش قدم می‌باشد:
شیر که در میان حیوانات تواناتر است، و ازهیچکدام روگردان نیست.
تازی و بز نر، و پادشاه که با او مقاومت نتوان کرد.
اگر از روی حماقت خویشتن رابرافراشته‌ای و اگر بد اندیشیده‌ای، پس دست بردهان خود بگذار،زیرا چنانکه از فشردن شیر، پنیر بیرون می‌آید، و از فشردن بینی، خون بیرون می‌آید، همچنان از فشردن غضب نزاع بیرون می‌آید.
زیرا چنانکه از فشردن شیر، پنیر بیرون می‌آید، و از فشردن بینی، خون بیرون می‌آید، همچنان از فشردن غضب نزاع بیرون می‌آید.

31

کلام لموئیل پادشاه، پیغامی که مادرش به او تعلیم داد.
چه گویم‌ای پسر من، چه گویم‌ای پسر رحم من! و چه گویم‌ای پسر نذرهای من!
قوت خود را به زنان مده، و نه طریقهای خویش را به آنچه باعث هلاکت پادشاهان است.
پادشاهان را نمی شاید‌ای لموئیل، پادشاهان را نمی شاید که شراب بنوشند، و نه امیران را که مسکرات را بخواهند.
مبادا بنوشند و فرایض را فراموش کنند، وداوری جمیع ذلیلان را منحرف سازند.
مسکرات را به آنانی که مشرف به هلاکتندبده. و شراب را به تلخ جانان،
تا بنوشند و فقر خود را فراموش کنند، ومشقت خویش را دیگر بیاد نیاورند.
دهان خود را برای گنگان باز کن، و برای دادرسی جمیع بیچارگان.
دهان خود را باز کرده، به انصاف داوری نما، و فقیر و مسکین را دادرسی فرما.
زن صالحه را کیست که پیدا تواند کرد؟ قیمت او از لعلها گرانتر است.
دل شوهرش بر او اعتماد دارد، و محتاج منفعت نخواهد بود.
برایش تمامی روزهای عمر خود، خوبی خواهد کرد و نه بدی.
پشم و کتان را می‌جوید. و به‌دستهای خودبا رغبت کار می‌کند.
او مثل کشتیهای تجار است، که خوراک خود را از دور می‌آورد.
وقتی که هنوز شب است برمی خیزد، و به اهل خانه‌اش خوراک و به کنیزانش حصه ایشان را می دهد.
درباره مزرعه فکر کرده، آن را می‌خرد، و ازکسب دستهای خود تاکستان غرس می‌نماید.
کمر خود را با قوت می‌بندد، و بازوهای خویش را قوی می‌سازد.
تجارت خود را می‌بیند که نیکو است، وچراغش در شب خاموش نمی شود.
دستهای خود را به دوک دراز می‌کند، وانگشتهایش چرخ را می‌گیرد.
کفهای خود را برای فقیران مبسوطمی سازد، و دستهای خویش را برای مسکینان دراز می‌نماید.
به جهت اهل خانه‌اش از برف نمی ترسد، زیرا که جمیع اهل خانه او به اطلس ملبس هستند.
برای خود اسبابهای زینت می‌سازد. لباسش از کتان نازک و ارغوان می‌باشد.
شوهرش در دربارها معروف می‌باشد، و در میان مشایخ ولایت می‌نشیند.
جامه های کتان ساخته آنها را می‌فروشد، وکمربندها به تاجران می‌دهد.
قوت و عزت، لباس او است، و درباره وقت آینده می‌خندد.
دهان خود را به حکمت می‌گشاید، و تعلیم محبت‌آمیز بر زبان وی است.
به رفتار اهل خانه خود متوجه می‌شود، وخوراک کاهلی نمی خورد.
پسرانش برخاسته، او را خوشحال می‌گویند، و شوهرش نیز او را می‌ستاید.
دختران بسیار اعمال صالحه نمودند، اما توبر جمیع ایشان برتری داری.جمال، فریبنده و زیبایی، باطل است، اما زنی که از خداوند می‌ترسد ممدوح خواهدشد.
جمال، فریبنده و زیبایی، باطل است، اما زنی که از خداوند می‌ترسد ممدوح خواهدشد.

Rechtsinhaber*in
Multilingual Bible Corpus

Zitationsvorschlag für dieses Objekt
TextGrid Repository (2025). Farsi Collection. Proverbs (Farsi). Proverbs (Farsi). Multilingual Parallel Bible Corpus. Multilingual Bible Corpus. https://hdl.handle.net/21.11113/0000-0016-977F-0