1

پولس به اراده خدا رسول خوانده شده عیسی مسیح و سوستانیس برادر،
به کلیسای خدا که در قرنتس است، ازمقدسین در مسیح عیسی که برای تقدس خوانده شده‌اند، با همه کسانی که در هرجا نام خداوند ماعیسی مسیح را می‌خوانند که (خداوند) ما و(خداوند) ایشان است.
فیض و سلامتی ازجانب پدر ما خدا و عیسی مسیح خداوند بر شماباد.
خدای خود را پیوسته شکر می‌کنم درباره شما برای آن فیض خدا که در مسیح عیسی به شما عطا شده است،
زیرا شما از هرچیز دروی دولتمند شده‌اید، در هر کلام و در هرمعرفت.
چنانکه شهادت مسیح در شما استوارگردید،
بحدی که در هیچ بخشش ناقص نیستیدو منتظر مکاشفه خداوند ما عیسی مسیح می‌باشید.
که او نیز شما را تا آخر استوار خواهدفرمود تا در روز خداوند ما عیسی مسیح بی‌ملامت باشید.
امین است خدایی که شما را به شراکت پسر خود عیسی مسیح خداوند ماخوانده است.
لکن‌ای برادران از شما استدعا دارم به نام خداوند ما عیسی مسیح که همه یک سخن گوییدو شقاق در میان شما نباشد، بلکه در یک فکر ویک رای کامل شوید.
زیرا که‌ای برادران من، از اهل خانه خلوئی درباره شما خبر به من رسیدکه نزاعها در میان شما پیدا شده است.
غرض اینکه هریکی از شما می‌گوید که من از پولس هستم، و من از اپلس، و من از کیفا، و من از مسیح.
آیا مسیح منقسم شد؟ یا پولس در راه شمامصلوب گردید؟ یا به نام پولس تعمید یافتید؟
خدا را شکر می‌کنم که هیچ‌یکی از شما راتعمید ندادم جز کرسپس و قایوس،
که مباداکسی گوید که به نام خود تعمید دادم.
وخاندان استیفان را نیز تعمید دادم و دیگر یادندارم که کسی را تعمید داده باشم.
زیرا که مسیح مرا فرستاد، نه تا تعمید دهم بلکه تا بشارت رسانم، نه به حکمت کلام مبادا صلیب مسیح باطل شود.
زیرا ذکر صلیب برای هالکان حماقت است، لکن نزد ما که ناجیان هستیم قوت خداست.
زیرا مکتوب است: «حکمت حکما را باطل سازم و فهم فهیمان را نابود گردانم.»
کجا است حکیم؟ کجا کاتب؟ کجا مباحث این دنیا؟ مگرخدا حکمت جهان را جهالت نگردانیده است؟
زیرا که چون برحسب حکمت خدا، جهان ازحکمت خود به معرفت خدا نرسید، خدا بدین رضا داد که بوسیله جهالت موعظه، ایمانداران رانجات‌بخشد.
چونکه یهود آیتی می‌خواهند ویونانیان طالب حکمت هستند.
لکن ما به مسیح مصلوب وعظ می‌کنیم که یهود را لغزش و امت هارا جهالت است.
لکن دعوت‌شدگان را خواه یهود و خواه یونانی مسیح قوت خدا و حکمت خدا است.
زیرا که جهالت خدا از انسان حکیمتر است و ناتوانی خدا از مردم، تواناتر.
زیرا‌ای برادران دعوت خود را ملاحظه نمایید که بسیاری بحسب جسم حکیم نیستند وبسیاری توانا نی و بسیاری شریف نی.
بلکه خدا جهال جهان را برگزید تا حکما را رسوا سازدو خدا ناتوانان عالم را برگزید تا توانایان را رسواسازد،
و خسیسان دنیا و محقران را خدابرگزید، بلکه نیستیها را تا هستیها را باطل گرداند.
تا هیچ بشری در حضور او فخر نکند.
لکن از او شما هستید در عیسی مسیح که از جانب خدابرای شما حکمت شده است و عدالت قدوسیت و فدا.تا چنانکه مکتوب است هر‌که فخر کنددر خداوند فخر نماید.
تا چنانکه مکتوب است هر‌که فخر کنددر خداوند فخر نماید.

2

و من‌ای برادران، چون به نزد شما آمدم، با فضیلت کلام یا حکمت نیامدم چون شمارا به‌سر خدا اعلام می‌نمودم.
زیرا عزیمت نکردم که چیزی در میان شما دانسته باشم جزعیسی مسیح و او را مصلوب.
و من در ضعف وترس و لرزش بسیار نزد شما شدم،
و کلام ووعظ من به سخنان مقنع حکمت نبود، بلکه به برهان روح و قوت،
تا ایمان شما در حکمت انسان نباشد بلکه در قوت خدا.
لکن حکمتی بیان می‌کنیم نزد کاملین، اماحکمتی که از این عالم نیست و نه از روسای این عالم که زایل می‌گردند.
بلکه حکمت خدا را درسری بیان می‌کنیم، یعنی آن حکمت مخفی را که خدا پیش از دهرها برای جلال ما مقدر فرمود،
که احدی از روسای این عالم آن را ندانست زیرا اگر می‌دانستند خداوند جلال را مصلوب نمی کردند.
بلکه چنانکه مکتوب است: «چیزهایی را که چشمی ندید و گوشی نشنید و به‌خاطر انسانی خطور نکرد، یعنی آنچه خدا برای دوستداران خود مهیا کرده است.»
اما خدا آنهارا به روح خود بر ما کشف نموده است، زیرا که روح همه‌چیز حتی عمقهای خدا را نیز تفحص می‌کند.
زیرا کیست از مردمان که امور انسان رابداند جز روح انسان که در وی می‌باشد. همچنین نیز امور خدا را هیچ‌کس ندانسته است، جز روح خدا.
لیکن ما روح جهان را نیافته‌ایم، بلکه آن روح که از خداست تا آنچه خدا به ما عطا فرموده است بدانیم.
که آنها را نیز بیان می‌کنیم نه به سخنان آموخته شده از حکمت انسان، بلکه به آنچه روح‌القدس می‌آموزد و روحانیها را باروحانیها جمع می‌نماییم.
اما انسان نفسانی‌امور روح خدا را نمی پذیرد زیرا که نزد او جهالت است و آنها را نمی تواند فهمید زیرا حکم آنها ازروح می‌شود.
لکن شخص روحانی در همه‌چیز حکم می‌کند و کسی را در او حکم نیست.«زیرا کیست که فکر خداوند را دانسته باشد تااو را تعلیم دهد؟» لکن ما فکر مسیح را داریم.
«زیرا کیست که فکر خداوند را دانسته باشد تااو را تعلیم دهد؟» لکن ما فکر مسیح را داریم.

3

و من‌ای برادران نتوانستم به شما سخن گویم چون روحانیان، بلکه چون جسمانیان و چون اطفال در مسیح.
و شما را به شیر خوراک دادم نه به گوشت زیرا که هنوزاستطاعت آن نداشتید بلکه الحال نیز ندارید،
زیرا که تا به حال جسمانی هستید، چون در میان شما حسد و نزاع و جدایی‌ها است. آیا جسمانی نیستید و به طریق انسان رفتار نمی نمایید؟
زیراچون یکی گوید من از پولس و دیگری من از اپلس هستم، آیا انسان نیستید؟
پس کیست پولس و کیست اپلس؟ جزخادمانی که بواسطه ایشان ایمان آوردید و به اندازه‌ای که خداوند به هرکس داد.
من کاشتم واپلس آبیاری کرد لکن خدا نمو می‌بخشید.
لهذانه کارنده چیزی است و نه آب دهنده بلکه خدای رویاننده.
و کارنده و سیرآب کننده‌یک هستند، لکن هر یک اجرت خود را بحسب مشقت خودخواهند یافت.
زیرا با خدا همکاران هستیم وشما زراعت خدا و عمارت خدا هستید.
بحسب فیض خدا که به من عطا شد، چون معمار دانا بنیاد نهادم و دیگری بر آن عمارت می‌سازد؛ لکن هرکس با‌خبر باشد که چگونه عمارت می‌کند.
زیرا بنیادی دیگر هیچ‌کس نمی تواند نهاد جز آنکه نهاده شده است، یعنی عیسی مسیح.
لکن اگر کسی بر آن بنیاد، عمارتی از طلا یا نقره یا جواهر یا چوب یا گیاه یاکاه بنا کند،
کار هرکس آشکار خواهد شد، زیرا که آن روز آن را ظاهر خواهد نمود، چونکه آن به آتش به ظهور خواهد رسید و خود آتش، عمل هرکس را خواهد آزمود که چگونه است.
اگر کاری که کسی بر آن گذارده باشد بماند، اجر خواهد یافت.
و اگر عمل کسی سوخته شود، زیان بدو وارد آید، هرچند خود نجات یابداما چنانکه از میان آتش.
آیا نمی دانید که هیکل خدا هستید و روح خدا در شما ساکن است؟
اگر کسی هیکل خدارا خراب کند، خدا او را هلاک سازد زیرا هیکل خدا مقدس است و شما آن هستید.
زنهارکسی خود را فریب ندهد! اگر کسی از شما خودرا در این جهان حکیم پندارد، جاهل بشود تاحکیم گردد.
زیرا حکمت این جهان نزد خداجهالت است، چنانکه مکتوب است: «حکما را به مکر خودشان گرفتار می‌سازد.»
و ایض: «خداوند افکار حکما را می‌داند که باطل است.»
پس هیچ‌کس در انسان فخر نکند، زیراهمه‌چیز از آن شما است:
خواه پولس، خواه اپلس، خواه کیفا، خواه دنیا، خواه زندگی، خواه موت، خواه چیزهای حال، خواه چیزهای آینده، همه از آن شما است،و شما از مسیح و مسیح از خدا می‌باشد.
و شما از مسیح و مسیح از خدا می‌باشد.

4

هرکس ما را چون خدام مسیح و وکلای اسرار خدا بشمارد.
و دیگر در وکلابازپرس می‌شود که هر یکی امین باشد.
امابجهت من کمتر چیزی است که از شما یا از یوم بشر حکم کرده شوم، بلکه برخود نیز حکم نمی کنم.
زیرا که در خود عیبی نمی بینم، لکن ازاین عادل شمرده نمی شوم، بلکه حکم کننده من خداوند است.
لهذا پیش از وقت به چیزی حکم مکنید تا خداوند بیاید که خفایای ظلمت راروشن خواهد کرد و نیتهای دلها را به ظهورخواهد آورد؛ آنگاه هرکس را مدح از خدا خواهدبود.
اما‌ای برادران، این چیزها را بطور مثل به خود و اپلس نسبت دادم به‌خاطر شما تا درباره ماآموخته شوید که از آنچه مکتوب است تجاوزنکنید و تا هیچ‌یکی از شما تکبر نکند برای یکی بر دیگری.
زیرا کیست که تو را برتری داد وچه چیز داری که نیافتی؟ پس چون یافتی، چرافخر می‌کنی که گویا نیافتی.
الحال سیر شده و دولتمند گشته‌اید و بدون ما سلطنت می‌کنید؛ و کاشکه سلطنت می‌کردیدتا ما نیز با شما سلطنت می‌کردیم.
زیرا گمان می‌برم که خدا ما رسولان را آخر همه عرضه داشت مثل آنانی که فتوای موت بر ایشان شده است، زیرا که جهان و فرشتگان و مردم راتماشاگاه شده‌ایم.
ما به‌خاطر مسیح جاهل هستیم، لکن شما در مسیح دانا هستید؛ ما ضعیف لکن شما توانا؛ شما عزیز اما ما ذلیل.
تا به همین ساعت گرسنه و تشنه و عریان و کوبیده وآواره هستیم،
و به‌دستهای خود کار کرده، مشقت می‌کشیم و دشنام شنیده، برکت می‌طلبیم و مظلوم گردیده، صبر می‌کنیم.
چون افترا بر مامی زنند، نصیحت می‌کنیم و مثل قاذورات دنیا وفضلات همه‌چیز شده‌ایم تا به حال.
و این را نمی نویسم تا شما را شرمنده سازم بلکه چون فرزندان محبوب خود تنبیه می‌کنم.
زیرا هرچند هزاران استاد در مسیح داشته باشید، لکن پدران بسیار ندارید، زیرا که من شما رادر مسیح عیسی به انجیل تولید نمودم،
پس ازشما التماس می‌کنم که به من اقتدا نمایید.
برای همین تیموتاوس را نزد شما فرستادم که اوست فرزند محبوب من و امین در خداوند تا راههای مرا در مسیح به یاد شما بیاورد، چنانکه در هرجاو در هرکلیسا تعلیم می‌دهم.
اما بعضی تکبرمی کنند به گمان آنکه من نزد شما نمی آیم.
لکن به زودی نزد شما خواهم آمد، اگرخداوند بخواهد و خواهم دانست نه سخن متکبران را بلکه قوت ایشان را.
زیرا ملکوت خدا به زبان نیست بلکه در قوت است.چه خواهش دارید آیا با چوب نزد شما بیایم یا بامحبت و روح حلم؟
چه خواهش دارید آیا با چوب نزد شما بیایم یا بامحبت و روح حلم؟

5

فی الحقیقه شنیده می‌شود که در میان شمازنا پیدا شده است، و چنان زنایی که درمیان امت‌ها هم نیست؛ که شخصی زن پدر خود را داشته باشد.
و شما فخر می‌کنید بلکه ماتم هم ندارید، چنانکه باید تا آن کسی‌که این عمل را کرداز میان شما بیرون شود.
زیرا که من هرچند درجسم غایبم، اما در روح حاضرم؛ و الان چون حاضر، حکم کردم در حق کسی‌که این را چنین کرده است.
به نام خداوند ما عیسی مسیح، هنگامی که شما با روح من با قوت خداوند ماعیسی مسیح جمع شوید،
که چنین شخص به شیطان سپرده شود بجهت هلاکت جسم تا روح در روز خداوند عیسی نجات یابد.
فخر شما نیکو نیست. آیا آگاه نیستید که اندک خمیرمایه، تمام خمیر را مخمر می‌سازد؟
پس خود را از خمیرمایه کهنه پاک سازید تافطیر تازه باشید، چنانکه بی‌خمیرمایه هستید زیراکه فصح ما مسیح در راه ما ذبح شده است.
پس عید را نگاه داریم نه به خمیرمایه کهنه و نه به خمیرمایه بدی و شرارت، بلکه به فطیر ساده دلی و راستی.
در آن رساله به شما نوشتم که با زانیان معاشرت نکنید.
لکن نه مطلق با زانیان این جهان یا طمعکاران و یا ستمکاران یا بت‌پرستان، که در این صورت می‌باید از دنیا بیرون شوید.
لکن الان به شما می‌نویسم که اگر کسی‌که به برادر نامیده می‌شود، زانی یا طماع یا بت‌پرست یافحاش یا میگسار یا ستمگر باشد، با چنین شخص معاشرت مکنید بلکه غذا هم مخورید.
زیرا مرا چه‌کار است که بر آنانی که خارج اندداوری کنم. آیا شما بر اهل داخل داوری نمی کنید؟لکن آنانی را که خارج‌اند خدا داوری خواهد کرد. پس آن شریر را از میان خودبرانید.
لکن آنانی را که خارج‌اند خدا داوری خواهد کرد. پس آن شریر را از میان خودبرانید.

6

آیا کسی از شما چون بر دیگری مدعی باشد، جرات دارد که مرافعه برد پیش ظالمان نه نزد مقدسان؟
یا نمی دانید که مقدسان، دنیا را داوری خواهند کرد؛ و اگر دنیا از شما حکم یابد، آیا قابل مقدمات کمتر نیستید؟
آیانمی دانید که فرشتگان را داوری خواهیم کرد تاچه رسد به امور روزگار؟
پس چون در مقدمات روزگار مرافعه دارید، آیا آنانی را که در کلیساحقیر شمرده می‌شوند، می‌نشانید؟
بجهت انفعال شما می‌گویم، آیا در میان شما یک نفر دانانیست که بتواند در میان برادران خود حکم کند؟
بلکه برادر با برادر به محاکمه می‌رود و آن هم نزد بی‌ایمانان!
بلکه الان شما را بالکلیه قصوری است که بایکدیگر مرافعه دارید. چرا بیشتر مظلوم نمی شوید و چرا بیشتر مغبون نمی شوید؟
بلکه شما ظلم می‌کنید و مغبون می‌سازید و این را نیزبه برادران خود!
آیا نمی دانید که ظالمان وارث ملکوت خدا نمی شوند؟ فریب مخورید، زیرافاسقان و بت‌پرستان و زانیان و متنعمان و لواط
و دزدان و طمعکاران و میگساران و فحاشان وستمگران وارث ملکوت خدا نخواهند شد.
وبعضی از شما چنین می‌بودید لکن غسل یافته ومقدس گردیده و عادل کرده شده‌اید به نام عیسی خداوند و به روح خدای ما.
همه‌چیز برای من جایز است لکن هرچیزمفید نیست. همه‌چیز برای من رواست، لیکن نمی گذارم که چیزی بر من تسلط یابد.
خوراک برای شکم است و شکم برای خوراک، لکن خدااین و آن را فانی خواهد ساخت. اما جسم برای زنانیست، بلکه برای خداوند است و خداوند برای جسم.
و خدا خداوند را برخیزانید و ما را نیز به قوت خود خواهد برخیزانید.
آیا نمی دانید که بدنهای شما اعضای مسیح است؟ پس آیااعضای مسیح را برداشته، اعضای فاحشه گردانم؟ حاشا!
آیا نمی دانید که هرکه با فاحشه پیوندد، با وی یکتن باشد؟ زیرا می‌گوید «هردویک تن خواهند بود».
لکن کسی‌که با خداوندپیوندد یکروح است.
از زنا بگریزید. هر گناهی که آدمی می‌کند بیرون از بدن است، لکن زانی بربدن خود گناه می‌ورزد.
یا نمی دانید که بدن شما هیکل روح‌القدس است که در شما است که از خدا یافته‌اید و از آن خود نیستید؟زیرا که به قیمتی خریده شدید، پس خدا را به بدن خودتمجید نمایید.
زیرا که به قیمتی خریده شدید، پس خدا را به بدن خودتمجید نمایید.

7

اما درباره آنچه به من نوشته بودید: مرد رانیکو آن است که زن را لمس نکند.
لکن بسبب زنا، هر مرد زوجه خود را بدارد و هر زن شوهر خود را بدارد.
و شوهر حق زن را ادانماید و همچنین زن حق شوهر را.
زن بر بدن خود مختار نیست بلکه شوهرش، و همچنین مرد نیز اختیار بدن خود ندارد بلکه زنش،
از یکدیگرجدایی مگزینید مگر مدتی به رضای طرفین تابرای روزه و عبادت فارغ باشید؛ و باز با هم پیوندید مبادا شیطان شما را به‌سبب ناپرهیزی شما در تجربه اندازد،
لکن این را می‌گویم به طریق اجازه نه به طریق حکم.
اما می‌خواهم که همه مردم مثل خودم باشند. لکن هرکس نعمتی خاص از خدا دارد، یکی چنین و دیگری چنان.
لکن به مجردین و بیوه‌زنان می‌گویم که ایشان را نیکو است که مثل من بمانند.
لکن اگر پرهیزندارند، نکاح بکنند زیرا که نکاح از آتش هوس بهتر است.
اما منکوحان را حکم می‌کنم و نه من بلکه خداوند که زن از شوهر خود جدا نشود؛
و اگر جدا شود، مجرد بماند یا با شوهر خودصلح کند؛ و مرد نیز زن خود را جدا نسازد.
و دیگران را من می‌گویم نه خداوند که اگرکسی از برادران زنی بی‌ایمان داشته باشد و آن زن راضی باشد که با وی بماند، او را جدا نسازد.
وزنی که شوهر بی‌ایمان داشته باشد و او راضی باشد که با وی بماند، از شوهر خود جدا نشود.
زیرا که شوهر بی‌ایمان از زن خود مقدس می‌شود و زن بی‌ایمان از برادر مقدس می‌گردد واگرنه اولاد شما ناپاک می‌بودند، لکن الحال مقدسند.
اما اگر بی‌ایمان جدایی نماید، بگذارش که بشود زیرا برادر یا خواهر در این صورت مقید نیست و خدا ما را به سلامتی خوانده است.
زیرا که تو چه دانی‌ای زن که شوهرت را نجات خواهی داد؟ یا چه دانی‌ای مرد که زن خود را نجات خواهی داد؟
مگر اینکه به هرطور که خداوند به هرکس قسمت فرموده و به همان حالت که خدا هرکس راخوانده باشد، بدینطور رفتار بکند؛ و همچنین درهمه کلیساها امر می‌کنم.
اگر کسی در مختونی خوانده شود، نامختون نگردد و اگر کسی درنامختونی خوانده شود، مختون نشود.
ختنه چیزی نیست و نامختونی هیچ، بلکه نگاه داشتن امرهای خدا.
هرکس در هر حالتی که خوانده شده باشد، در همان بماند.
اگر در غلامی خوانده شدی تو را باکی نباشد، بلکه اگر هم می‌توانی آزاد شوی، آن را اولی تر استعمال کن.
زیرا غلامی که در خداوند خوانده شده باشد، آزاد خداوند است؛ و همچنین شخصی آزاد که خوانده شد، غلام مسیح است.
به قیمتی خریده شدید، غلام انسان نشوید.
‌ای برادران هرکس در هرحالتی که خوانده شده باشد، در آن نزد خدا بماند.
اما درباره باکره‌ها حکمی از خداوند ندارم. لکن چون از خداوند رحمت یافتم که امین باشم، رای می‌دهم.
پس گمان می‌کنم که بجهت تنگی این زمان، انسان را نیکو آن است که همچنان بماند.
اگر با زن بسته شدی، جدایی مجوی واگر از زن جدا هستی دیگر زن مخواه.
لکن هرگاه نکاح کردی، گناه نورزیدی و هرگاه باکره منکوحه گردید، گناه نکرد. ولی چنین در جسم زحمت خواهند کشید، لیکن من بر شما شفقت دارم.
اما‌ای برادران، این را می‌گویم وقت تنگ است تا بعد از این آنانی که زن دارند مثل بی‌زن باشند
و گریانان چون ناگریانان و خوشحالان مثل ناخوشحالان و خریدارن چون غیرمالکان باشند،
و استعمال کنندگان این جهان مثل استعمال کنندگان نباشند، زیرا که صورت این جهان درگذر است.
اما خواهش این دارم که شما بی‌اندیشه باشید. شخص مجرد در امور خداوند می‌اندیشدکه چگونه رضامندی خداوند را بجوید؛
وصاحب زن در امور دنیا می‌اندیشد که چگونه زن خود را خوش بسازد.
در میان زن منکوحه وباکره نیز تفاوتی است، زیرا باکره در امور خداوندمی اندیشد تا هم در تن و هم در روح مقدس باشد؛ اما منکوحه در امور دنیا می‌اندیشد تا شوهر خودرا خوش سازد.
اما این را برای نفع شمامی گویم نه آنکه دامی بر شما بنهم بلکه نظر به شایستگی و ملازمت خداوند، بی‌تشویش.
لکن هرگاه کسی گمان برد که با باکره خودناشایستگی می‌کند، اگر به حد بلوغ رسید و ناچاراست از چنین شدن، آنچه خواهد بکند؛ گناهی نیست؛ بگذار که نکاح کنند.
اما کسی‌که در دل خود پایدار است و احتیاج ندارد بلکه در اراده خود مختار است و در دل خود جازم است که باکره خود را نگاه دارد، نیکو می‌کند.
پس هم کسی‌که به نکاح دهد، نیکو می‌کند و کسی‌که به نکاح ندهد، نیکوتر می‌نماید.
زن مادامی که شوهرش زنده است، بسته است. اما هرگاه شوهرش مرد آزاد گردید تا به هرکه بخواهد منکوحه شود، لیکن در خداوندفقط.اما بحسب رای من خوشحال تر است، اگر چنین بماند و من نیز گمان می‌برم که روح خدارا دارم.
اما بحسب رای من خوشحال تر است، اگر چنین بماند و من نیز گمان می‌برم که روح خدارا دارم.

8

اما درباره قربانی های بتها: می‌دانیم که همه علم داریم. علم باعث تکبر است، لکن محبت بنا می‌کند.
اگر کسی گمان برد که چیزی می‌داند، هنوز هیچ نمی داند، بطوری که بایددانست.
اما اگر کسی خدا را محبت نماید، نزد اومعروف می‌باشد.
پس درباره خوردن قربانی های بتها، می‌دانیم که بت در جهان چیزی نیست و اینکه خدایی دیگر جز یکی نیست.
زیرا هرچند هستند که به خدایان خوانده می‌شوند، چه در آسمان و چه درزمین، چنانکه خدایان بسیار و خداوندان بسیارمی باشند،
لکن ما را یک خداست یعنی پدر که همه‌چیز از اوست و ما برای او هستیم، و یک خداوند یعنی عیسی مسیح که همه‌چیز از اوست و ما از او هستیم.
ولی همه را این معرفت نیست، زیرا بعضی تابه حال به اعتقاد اینکه بت هست، آن را چون قربانی بت می‌خورند و ضمیر ایشان چون ضعیف است نجس می‌شود.
اما خوراک، ما رامقبول خدا نمی سازد زیرا که نه به خوردن بهتریم و نه به ناخوردن بدتر.
لکن احتیاط کنید مبادااختیار شما باعث لغزش ضعفا گردد.
زیرا اگرکسی تو را که صاحب علم هستی بیند که در بتکده نشسته‌ای، آیا ضمیر آن کس که ضعیف است به خوردن قربانی های بتها بنا نمی شود؟
و از علم تو آن برادر ضعیف که مسیح برای او مرد هلاک خواهد شد.
و همچنین چون به برادران گناه ورزیدید و ضمایر ضعیفشان را صدمه رسانیدید، همانا به مسیح خطا نمودید.بنابراین، اگرخوراک باعث لغزش برادر من باشد، تا به ابدگوشت نخواهم خورد تا برادر خود را لغزش ندهم.
بنابراین، اگرخوراک باعث لغزش برادر من باشد، تا به ابدگوشت نخواهم خورد تا برادر خود را لغزش ندهم.

9

آیا رسول نیستم؟ آیا آزاد نیستم؟ آیا عیسی مسیح خداوند ما را ندیدم؟ آیا شماعمل من در خداوند نیستید؟
هرگاه دیگران رارسول نباشم، البته شما را هستم زیرا که مهررسالت من در خداوند شما هستید.
حجت من بجهت آنانی که مرا امتحان می‌کنند این است
که آیا اختیار خوردن و آشامیدن نداریم؟
آیااختیار نداریم که خواهر دینی را به زنی گرفته، همراه خود ببریم، مثل سایر رسولان و برادران خداوند و کیفا؟
یا من و برنابا به تنهایی مختارنیستیم که کار نکنیم؟
کیست که هرگز از خرجی خود جنگ کند؟ یا کیست که تاکستانی غرس نموده، از میوه‌اش نخورد؟ یا کیست که گله‌ای بچراند و از شیر گله ننوشد؟
آیا این را بطور انسان می‌گویم یاشریعت نیز این را نمی گوید؟
زیرا که در تورات موسی مکتوب است که «گاو را هنگامی که خرمن را خرد می‌کند، دهان مبند». آیا خدا در فکر گاوان می‌باشد؟
آیا محض خاطر ما این رانمی گوید؟ بلی برای ما مکتوب است که شخم کننده می‌باید به امید، شخم نماید و خردکننده خرمن در امید یافتن قسمت خود باشد.
چون ما روحانیها را برای شما کاشتیم، آیا امربزرگی است که ما جسمانیهای شما را درو کنیم؟
اگر دیگران در این اختیار بر شما شریکند آیانه ماه بیشتر؟ لیکن این اختیار را استعمال نکردیم، بلکه هرچیز را متحمل می‌شویم، مبادا انجیل مسیح را تعویق اندازیم.
آیا نمی دانید که هرکه در امور مقدس مشغول باشد، از هیکل می‌خورد و هرکه خدمت مذبح کند، از مذبح نصیبی می‌دارد.
و همچنین خداوند فرمود که «هرکه به انجیل اعلام نماید، ازانجیل معیشت یابد».
لیکن من هیچیک از اینهارا استعمال نکردم و این را به این قصد ننوشتم تا بامن چنین شود، زیرا که مرا مردن بهتر است از آنکه کسی فخر مرا باطل گرداند.
زیرا هرگاه بشارت دهم، مرا فخر نیست چونکه مرا ضرورت افتاده است، بلکه وای بر من اگر بشارت ندهم.
زیراهرگاه این را طوع کنم اجرت دارم، لکن اگر کره باشد وکالتی به من سپرده شد.
در این صورت، مرا چه اجرت است تا آنکه چون بشارت می‌دهم، انجیل مسیح را بی‌خرج سازم و اختیار خود را درانجیل استعمال نکنم؟
زیرا با اینکه از همه کسی آزاد بودم، خودرا غلام همه گردانیدم تا بسیاری را سود برم.
ویهود را چون یهود گشتم تا یهود را سود برم واهل شریعت را مثل اهل شریعت تا اهل شریعت را سود برم؛
و بی‌شریعتان را چون بی‌شریعتان شدم، هرچند نزد خدا بی‌شریعت نیستم، بلکه شریعت مسیح در من است، تا بی‌شریعتان را سودبرم؛
ضعفا را ضعیف شدم تا ضعفا را سود برم؛ همه کس را همه‌چیز گردیدم تا به هرنوعی بعضی را برهانم.
اما همه کار را بجهت انجیل می‌کنم تا در آن شریک گردم.
آیا نمی دانید آنانی که در میدان می‌دوند، همه می‌دوند لکن یک نفر انعام را می‌برد. به اینطور شما بدوید تا به‌کمال ببرید.
و هرکه ورزش کند در هرچیز ریاضت می‌کشد؛ اما ایشان تا تاج فانی را بیابند لکن ما تاج غیرفانی را.
پس من چنین می‌دوم، نه چون کسی‌که شک دارد؛ ومشت می‌زنم نه آنکه هوا را بزنم.بلکه تن خودرا زبون می‌سازم و آن را در بندگی می‌دارم، مباداچون دیگران را وعظ نمودم، خود محروم شوم.
بلکه تن خودرا زبون می‌سازم و آن را در بندگی می‌دارم، مباداچون دیگران را وعظ نمودم، خود محروم شوم.

10

زیرا‌ای برادران نمی خواهم شما بی خبر باشید از اینکه پدران ما همه زیرابر بودند و همه از دریا عبور نمودند
و همه به موسی تعمید یافتند، در ابر و در دریا؛
و همه همان خوراک روحانی را خوردند
و همه همان شرب روحانی را نوشیدند، زیرا که می‌آشامیدنداز صخره روحانی که از عقب ایشان می‌آمد و آن صخره مسیح بود.
لیکن از اکثر ایشان خداراضی نبود، زیرا که در بیابان انداخته شدند.
و این امور نمونه‌ها برای ما شد تا ماخواهشمند بدی نباشیم، چنانکه ایشان بودند؛
ونه بت‌پرست شوید، مثل بعضی از ایشان، چنانکه مکتوب است: «قوم به اکل و شرب نشستند وبرای لهو و لعب برپا شدند.»
و نه زنا کنیم چنانکه بعضی از ایشان کردند و در یک روزبیست و سه هزار نفر هلاک گشتند.
و نه مسیح راتجربه کنیم، چنانکه بعضی از ایشان کردند و ازمارها هلاک گردیدند.
و نه همهمه کنید، چنانکه بعضی از ایشان کردند و هلاک کننده ایشان را هلاک کرد.
و این همه بطور مثل بدیشان واقع شد وبرای تنبیه ما مکتوب گردید که اواخر عالم به ما رسیده است.
پس آنکه گمان برد که قایم است، باخبر باشد که نیفتد.
هیچ تجربه جز آنکه مناسب بشر باشد، شما را فرو نگرفت. اما خداامین است که نمی گذارد شما فوق طاقت خودآزموده شوید، بلکه باتجربه مفری نیز می‌سازد تایارای تحمل آن را داشته باشید.
لهذا‌ای عزیزان من از بت‌پرستی بگریزید.
به خردمندان سخن می‌گویم: خود حکم کنیدبرآنچه می‌گویم.
پیاله برکت که آن را تبرک می‌خوانیم، آیا شراکت در خون مسیح نیست؟ ونانی را که پاره می‌کنیم، آیا شراکت در بدن مسیح نی؟
زیرا ما که بسیاریم، یک نان و یکتن می‌باشیم چونکه همه از یک نان قسمت می‌یابیم.
اسرائیل جسمانی را ملاحظه کنید! آیاخورندگان قربانی‌ها شریک قربانگاه نیستند؟
پس چه گویم؟ آیا بت چیزی می‌باشد؟ یا که قربانی بت چیزی است؟
نی! بلکه آنچه امت هاقربانی می‌کنند، برای دیوها می‌گذرانند نه برای خدا؛ و نمی خواهم شما شریک دیوها باشید.
محال است که هم از پیاله خداوند و هم از پیاله دیوها بنوشید؛ و هم از مایده خداوند و هم ازمایده دیوها نمی توانید قسمت برد.
آیاخداوند را به غیرت می‌آوریم یا از او تواناترمی باشیم؟
همه‌چیز جایز است، لیکن همه مفیدنیست؛ همه رواست، لیکن همه بنا نمی کند.
هرکس نفع خود را نجوید، بلکه نفع دیگری را.
هرآنچه را در قصابخانه می‌فروشند، بخوریدو هیچ مپرسید به‌خاطر ضمیر.
زیرا که جهان و پری آن از آن خداوند است.
هرگاه کسی ازبی ایمانان از شما وعده خواهد و می‌خواهیدبروید، آنچه نزد شما گذارند بخورید و هیچ مپرسید بجهت ضمیر.
اما اگر کسی به شماگوید «این قربانی بت است»، مخورید به‌خاطر آن کس که خبر داد و بجهت ضمیر، زیرا که جهان وپری آن از آن خداوند است.
اما ضمیرمی گویم نه از خودت بلکه ضمیر آن دیگر؛ زیراچرا ضمیر دیگری بر آزادی من حکم کند؟
واگر من به شکر بخورم، چرا بر من افترا زنند به‌سبب آن چیزی که من برای آن شکر می‌کنم؟
پس خواه بخورید، خواه بنوشید، خواه هرچه کنید، همه را برای جلال خدا بکنید.
یهودیان و یونانیان و کلیسای خدا را لغزش مدهید.چنانکه من نیز در هرکاری همه را خوش می‌سازم و نفع خود را طالب نیستم، بلکه نفع بسیاری را تا نجات یابند.
چنانکه من نیز در هرکاری همه را خوش می‌سازم و نفع خود را طالب نیستم، بلکه نفع بسیاری را تا نجات یابند.

11

پس اقتدا به من نمایید چنانکه من نیز به مسیح می‌کنم.
اما‌ای برادران شما را تحسین می‌نمایم ازاین جهت که در هرچیز مرا یاد می‌دارید و اخبار رابطوری که به شما سپردم، حفظ می‌نمایید.
اما می‌خواهم شما بدانید که سر هر مرد، مسیح است و سر زن، مرد و سر مسیح، خدا.
هرمردی که سرپوشیده دعا یا نبوت کند، سر خود رارسوا می‌نماید.
اما هر زنی که سر برهنه دعا یانبوت کند، سر خود را رسوا می‌سازد، زیرا این چنان است که تراشیده شود.
زیرا اگر زن نمی پوشد، موی را نیز ببرد؛ و اگر زن را موی بریدن یا تراشیدن قبیح است، باید بپوشد.
زیراکه مرد را نباید سر خود بپوشد چونکه او صورت و جلال خداست، اما زن جلال مرد است.
زیراکه مرد از زن نیست بلکه زن از مرد است.
و نیزمرد بجهت زن آفریده نشد، بلکه زن برای مرد.
از این جهت زن می‌باید عزتی بر سر داشته باشد به‌سبب فرشتگان.
لیکن زن از مرد جدانیست و مرد هم جدا از زن نیست در خداوند.
زیرا چنانکه زن از مرد است، همچنین مرد نیزبوسیله زن، لیکن همه‌چیز از خدا.
در دل خود انصاف دهید: آیا شایسته است که زن ناپوشیده نزد خدا دعا کند؟
آیا خودطبیعت شما را نمی آموزد که اگر مرد موی درازدارد، او را عار می‌باشد؟
و اگر زن موی درازدارد، او را فخر است، زیرا که موی بجهت پرده بدو داده شد؟
و اگر کسی ستیزه گر باشد، ما وکلیساهای خدا را چنین عادتی نیست.
لیکن چون این حکم را به شما می‌کنم، شمارا تحسین نمی کنم، زیرا که شما نه از برای بهتری بلکه برای بدتری جمع می‌شوید.
زیرا اولاهنگامی که شما در کلیسا جمع می‌شوید، می‌شنوم که در میان شما شقاقها روی می‌دهد وقدری از آن را باور می‌کنم.
از آن جهت که لازم است در میان شما بدعتها نیز باشد تا که مقبولان از شما ظاهر گردند.
پس چون شما دریک جا جمع می‌شوید، ممکن نیست که شام خداوند خورده شود،
زیرا در وقت خوردن هرکس شام خود را پیشتر می‌گیرد و یکی گرسنه و دیگری مست می‌شود.
مگر خانه‌ها برای خوردن و آشامیدن ندارید؟ یا کلیسای خدا راتحقیر می‌نمایید و آنانی را که ندارند شرمنده می‌سازید؟ به شما چه بگویم؟ آیا در این امر شمارا تحسین نمایم؟ تحسین نمی نمایم!
زیرا من از خداوند یافتم، آنچه به شما نیزسپردم که عیسی خداوند در شبی که او را تسلیم کردند، نان را گرفت
و شکر نموده، پاره کرد وگفت: «بگیرید بخورید. این است بدن من که برای شما پاره می‌شود. این را به یادگاری من به‌جاآرید.»
و همچنین پیاله را نیز بعد از شام وگفت: «این پیاله عهد جدید است در خون من. هرگاه این را بنوشید، به یادگاری من بکنید.»
زیرا هرگاه این نان را بخورید و این پیاله رابنوشید، موت خداوند را ظاهر می‌نمایید تاهنگامی که بازآید.
پس هرکه بطور ناشایسته نان را بخورد وپیاله خداوند را بنوشد، مجرم بدن و خون خداوند خواهد بود.
اما هر شخص خود راامتحان کند و بدینطرز از آن نان بخورد و از آن پیاله بنوشد.
زیرا هرکه می‌خورد و می‌نوشد، فتوای خود را می‌خورد و می‌نوشد اگر بدن خداوند را تمییز نمی کند.
از این سبب بسیاری از شما ضعیف و مریض‌اند و بسیاری خوابیده‌اند.
اما اگر برخود حکم می‌کردیم، حکم بر مانمی شد.
لکن هنگامی که بر ما حکم می‌شود، از خداوند تادیب می‌شویم مبادا با اهل دنیا بر ماحکم شود.
لهذا‌ای برادران من، چون بجهت خوردن جمع می‌شوید، منتظر یکدیگر باشید.و اگرکسی گرسنه باشد، در خانه بخورد، مبادا بجهت عقوبت جمع شوید. و چون بیایم، مابقی را منتظم خواهم نمود.
و اگرکسی گرسنه باشد، در خانه بخورد، مبادا بجهت عقوبت جمع شوید. و چون بیایم، مابقی را منتظم خواهم نمود.

12

اما درباره عطایای روحانی، ای برادران نمی خواهم شما بی‌خبر باشید.
می دانید هنگامی که امت‌ها می‌بودید، به سوی بتهای گنگ برده می‌شدید بطوری که شما رامی بردند.
پس شما را خبر می‌دهم که هرکه متکلم به روح خدا باشد، عیسی را اناتیمانمی گوید و احدی جزیه روح‌القدس عیسی راخداوند نمی تواند گفت.
و نعمتها انواع است ولی روح همان.
وخدمتها انواع است اما خداوند همان.
و عملهاانواع است لکن همان خدا همه را در همه عمل می‌کند.
ولی هرکس را ظهور روح بجهت منفعت عطا می‌شود.
زیرا یکی را بوساطت روح، کلام حکمت داده می‌شود و دیگری را کلام علم، بحسب همان روح.
و یکی را ایمان به همان روح و دیگری را نعمتهای شفا دادن به همان روح.
و یکی را قوت معجزات ودیگری را نبوت و یکی را تمییز ارواح و دیگری را اقسام زبانها و دیگری را ترجمه زبانها.
لکن در جمیع اینها همان یک روح فاعل است که هرکس را فرد بحسب اراده خود تقسیم می‌کند.
زیرا چنانکه بدن یک است و اعضای متعدددارد و تمامی اعضای بدن اگرچه بسیار است یکتن می‌باشد، همچنین مسیح نیز می‌باشد.
زیرا که جمیع ما به یک روح در یک بدن تعمیدیافتم، خواه یهود، خواه یونانی، خواه غلام، خواه آزاد و همه از یک روح نوشانیده شدیم.
زیرابدن یک عضو نیست بلکه بسیار است.
اگر پاگوید چونکه دست نیستم از بدن نمی باشم، آیابدین سبب از بدن نیست؟
و اگر گوش گویدچونکه چشم نیم از بدن نیستم، آیا بدین سبب ازبدن نیست؟
اگر تمام بدن چشم بودی، کجامی بود شنیدن و اگر همه شنیدن بودی کجا می‌بودبوییدن؟
لکن الحال خدا هریک از اعضا را دربدن نهاد برحسب اراده خود.
و اگر همه یک عضو بودی بدن کجا می‌بود؟
اما الان اعضابسیار است لیکن بدن یک.
و چشم دست رانمی تواند گفت که محتاج تو نیستم یا سر پایها رانیز که احتیاج به شما ندارم.
بلکه علاوه بر این، آن اعضای بدن که ضعیفتر می‌نمایند، لازم ترمی باشند.
و آنها را که پست‌تر اجزای بدن می‌پندارم، عزیزتر می‌داریم و اجزای قبیح ماجمال افضل دارد.
لکن اعضای جمیله ما رااحتیاجی نیست، بلکه خدا بدن را مرتب ساخت بقسمی که ناقص را بیشتر حرمت داد،
تا که جدایی در بدن نیفتد، بلکه اعضا به برابری در فکریکدیگر باشند.
و اگر یک عضو دردمند گردد، سایر اعضا با آن همدرد باشند و اگر عضوی عزت یابد، باقی اعضا با او به خوشی آیند.
اما شما بدن مسیح هستید و فرد اعضای آن می‌باشید.
و خدا قرارداد بعضی را درکلیسا: اول رسولان، دوم انبیا، سوم معلمان، بعدقوات، پس نعمتهای شفا دادن و اعانات و تدابیر واقسام زبانها.
آیا همه رسول هستند، یا همه انبیا، یا همه معلمان، یا همه قوات؟
یا همه نعمتهای شفا دارند، یا همه به زبانها متکلم هستند، یا همه ترجمه می‌کنند؟لکن نعمتهای بهتر را به غیرت بطلبید و طریق افضلتر نیز به شمانشان می‌دهم.
لکن نعمتهای بهتر را به غیرت بطلبید و طریق افضلتر نیز به شمانشان می‌دهم.

13

اگر به زبانهای مردم و فرشتگان سخن گویم و محبت نداشته باشم، مثل نحاس صدادهنده و سنج فغان کننده شده‌ام.
و اگرنبوت داشته باشم و جمیع اسرار و همه علم رابدانم و ایمان کامل داشته باشم بحدی که کوهها رانقل کنم و محبت نداشته باشم، هیچ هستم.
واگر جمیع اموال خود را صدقه دهم و بدن خود رابسپارم تا سوخته شود و محبت نداشته باشم، هیچ سود نمی برم.
محبت حلیم و مهربان است؛ محبت حسد نمی برد؛ محبت کبر و غرور ندارد؛
اطوار ناپسندیده ندارد و نفع خود را طالب نمی شود؛ خشم نمی گیرد و سوءظن ندارد؛
ازناراستی خوشوقت نمی گردد، ولی با راستی شادی می‌کند؛
در همه‌چیز صبر می‌کند و همه را باور می‌نماید؛ در همه حال امیدوار می‌باشد وهر چیز را متحمل می‌باشد.
محبت هرگز ساقط نمی شود و اما اگر نبوتهاباشد، نیست خواهد شد و اگر زبانها، انتها خواهد پذیرفت و اگر علم، زایل خواهد گردید.
زیراجزئی علمی داریم و جزئی نبوت می‌نماییم،
لکن هنگامی که کامل آید، جزئی نیست خواهد گردید.
زمانی که طفل بودم، چون طفل حرف می‌زدم و چون طفل فکر می‌کردم و مانندطفل تعقل می‌نمودم. اما چون مرد شدم، کارهای طفلانه را ترک کردم.
زیرا که الحال در آینه بطور معما می‌بینم، لکن آن وقت روبرو؛ الان جزئی معرفتی دارم، لکن آن وقت خواهم شناخت، چنانکه نیز شناخته شدم.و الحال این سه چیز باقی است: یعنی‌ایمان و امید ومحبت. اما بزرگتر از اینها محبت است.
و الحال این سه چیز باقی است: یعنی‌ایمان و امید ومحبت. اما بزرگتر از اینها محبت است.

14

در‌پی محبت بکوشید و عطایای روحانی را به غیرت بطلبید، خصوص اینکه نبوت کنید.
زیرا کسی‌که به زبانی سخن می‌گوید، نه به مردم بلکه به خدا می‌گوید، زیراهیچ‌کس نمی فهمد لیکن در روح به اسرار تکلم می‌نماید.
اما آنکه نبوت می‌کند، مردم را برای بنا و نصیحت و تسلی می‌گوید.
هرکه به زبانی می‌گوید، خود را بنا می‌کند، اما آنکه نبوت می‌نماید، کلیسا را بنا می‌کند.
و خواهش دارم که همه شما به زبانها تکلم کنید، لکن بیشتر اینکه نبوت نمایید زیرا کسی‌که نبوت کند بهتر است ازکسی‌که به زبانها حرف زند، مگر آنکه ترجمه کندتا کلیسا بنا شود.
اما الحال‌ای برادران اگر نزد شما آیم و به زبانها سخن رانم، شما را چه سود می‌بخشم؟ مگرآنکه شما را به مکاشفه یا به معرفت یا به نبوت یا به تعلیم گویم.
و همچنین چیزهای بیجان که صدا می‌دهد چون نی یا بربط اگر در صداها فرق نکند، چگونه آواز نی یا بربط فهمیده می‌شود؟
زیر اگر کرنا نیز صدای نامعلوم دهد که خود رامهیای جنگ می‌سازد؟
همچنین شما نیز به زبان، سخن مفهوم نگویید، چگونه معلوم می‌شودآن چیزی که گفته شد زیرا که به هوا سخن خواهید گفت؟
زیرا که انواع زبانهای دنیاهرقدر زیاده باشد، ولی یکی بی‌معنی نیست.
پس هرگاه قوت زبان را نمی دانم، نزد متکلم بربری می‌باشم و آنکه سخن گوید نزد من بربری می‌باشد.
همچنن شما نیز چونکه غیورعطایای روحانی هستید بطلبید اینکه برای بنای کلیسا افزوده شوید.
بنابراین کسی‌که به زبانی سخن می‌گوید، دعا بکند تا ترجمه نماید.
زیرا اگر به زبانی دعاکنم، روح من دعا می‌کند لکن عقل من برخوردارنمی شود.
پس مقصود چیست؟ به روح دعاخواهم کرد و به عقل نیز دعا خواهم نمود؛ به روح سرود خواهم خواند و به عقل نیز خواهم خواند.
زیرا اگر در روح تبرک می‌خوانی، چگونه آن کسی‌که به منزلت امی است، به شکر تو آمین گوید و حال آنکه نمی فهمد چه می‌گویی؟
زیرا تو البته خوب شکر می‌کنی، لکن آن دیگربنا نمی شود.
خدا را شکر می‌کنم که زیادتر ازهمه شما به زبانها حرف می‌زنم.
لکن در کلیسابیشتر می‌پسندم که پنج کلمه به عقل خود گویم تادیگران را نیز تعلیم دهم از آنکه هزاران کلمه به زبان بگویم.
‌ای برادران، در فهم اطفال مباشید بلکه در بدخویی اطفال باشید و در فهم رشید.
درتورات مکتوب است که «خداوند می‌گوید به زبانهای بیگانه و لبهای غیر به این قوم سخن خواهم گفت و با این همه مرا نخواهند شنید.»
پس زبانها نشانی است نه برای ایمان داران بلکه برای بی‌ایمانان؛ اما نبوت برای بی‌ایمان نیست بلکه برای ایمانداران است.
پس اگر تمام کلیسادر جایی جمع شوند و همه به زبانها حرف زنند وامیان یا بی‌ایمانان داخل شوند، آیا نمی گویند که دیوانه‌اید؟
ولی اگر همه نبوت کنند و کسی ازبی ایمانان یا امیان درآید، از همه توبیخ می‌یابد واز همه ملزم می‌گردد،
و خفایای قلب او ظاهرمی شود و همچنین به روی درافتاده، خدا راعبادت خواهد کرد و ندا خواهد داد که «فی الحقیقه خدا در میان شما است.»
پس‌ای برادران مقصود این است که وقتی که جمع شوید، هریکی از شما سرودی دارد، تعلیمی دارد، زبانی دارد، مکاشفه‌ای دارد، ترجمه‌ای دارد، باید همه بجهت بنا بشود.
اگرکسی به زبانی سخن گوید، دو دو یا نهایت سه سه باشند، به ترتیب و کسی ترجمه کند.
اما اگرمترجمی نباشد، در کلیسا خاموش باشد و با خودو با خدا سخن گوید.
و از انبیا دو یا سه سخن بگویند و دیگران تمیز دهند.
و اگر چیزی به دیگری از اهل مجلس مکشوف شود، آن اول ساکت شود.
زیرا که همه می‌توانید یک یک نبوت کنید تا همه تعلیم یابند و همه نصیحت‌پذیرند.
و ارواح انبیا مطیع انبیا می‌باشند.
زیرا که او خدای تشویش نیست بلکه خدای سلامتی، چنانکه در همه کلیساهای مقدسان.
و زنان شما در کلیساها خاموش باشند زیرا که ایشان را حرف زدن جایز نیست بلکه اطاعت نمودن، چنانکه تورات نیز می‌گوید.
اما اگرمی خواهند چیزی بیاموزند، در خانه از شوهران خود بپرسند، چون زنان را در کلیسا حرف زدن قبیح است.
آیا کلام خدا از شما صادر شد یا به شما به تنهایی رسید؟
اگر کسی خود را نبی یاروحانی پندارد، اقرار بکند که آنچه به شمامی نویسم، احکام خداوند است.
اما اگر کسی جاهل است، جاهل باشد.
پس‌ای برادران، نبوت را به غیرت بطلبید و از تکلم نمودن به زبانهامنع مکنید.لکن همه‌چیز به شایستگی و انتظام باشد.
لکن همه‌چیز به شایستگی و انتظام باشد.

15

الان‌ای برادران، شما را از انجیلی که به شما بشارت دادم اعلام می‌نمایم که آن را هم پذیرفتید و در آن هم قایم می‌باشید،
وبوسیله آن نیز نجات می‌یابید، به شرطی که آن کلامی را که به شما بشارت دادم، محکم نگاه دارید والا عبث ایمان آوردید.
زیرا که اول به شما سپردم، آنچه نیز یافتم که مسیح برحسب کتب در راه گناهان ما مرد،
و اینکه مدفون شد ودر روز سوم برحسب کتب برخاست؛
و اینکه به کیفا ظاهر شد و بعد از آن به آن دوازده،
و پس ازآن به زیاده از پانصد برادر یک بار ظاهر شد که بیشتر از ایشان تا امروز باقی هستند اما بعضی خوابیده‌اند.
از آن پس به یعقوب ظاهر شد و بعدبه جمیع رسولان.
و آخر همه بر من مثل طفل سقطشده ظاهر گردید.
زیرا من کهترین رسولان هستم و لایق نیستم که به رسول خوانده شوم، چونکه برکلیسای خدا جفا می‌رسانیدم.
لیکن به فیض خدا آنچه هستم هستم و فیض او که بر من بود باطل نگشت، بلکه بیش از همه ایشان مشقت کشیدم، اما نه من بلکه فیض خدا که با من بود.
پس خواه من و خواه ایشان بدین طریق وعظمی کنیم و به اینطور ایمان آوردید.
لیکن اگر به مسیح وعظ می‌شود که ازمردگان برخاست، چون است که بعضی از شمامی گویند که قیامت مردگان نیست؟
اما اگرمردگان را قیامت نیست، مسیح نیز برنخاسته است.
و اگر مسیح برنخاست، باطل است وعظما و باطل است نیز ایمان شما.
و شهود کذبه نیز برای خدا شدیم، زیرا درباره خدا شهادت دادیم که مسیح را برخیزانید، و حال آنکه او رابرنخیزانید در صورتی که مردگان برنمی خیزند.
زیرا هرگاه مردگان برنمی خیزند، مسیح نیزبرنخاسته است.
اما هرگاه مسیح برنخاسته است، ایمان شما باطل است و شما تاکنون درگناهان خود هستید،
بلکه آنانی هم که درمسیح خوابیده‌اند هلاک شدند.
اگر فقط در این جهان در مسیح امیدواریم، از جمیع مردم بدبخت تریم.
لیکن بالفعل مسیح از مردگان برخاسته ونوبر خوابیدگان شده است.
زیرا چنانکه به انسان موت آمد، به انسان نیز قیامت مردگان شد.
و چنانکه در آدم همه می‌میرند در مسیح نیزهمه زنده خواهند گشت.
لیکن هرکس به رتبه خود؛ مسیح نوبر است و بعد آنانی که در وقت آمدن او از آن مسیح می‌باشند.
و بعد از آن انتها است وقتی که ملکوت را به خدا و پدر سپارد. و در آن زمان تمام ریاست و تمام قدرت و قوت را نابود خواهد گردانید.
زیرا مادامی که همه دشمنان را زیر پایهای خود ننهد، می‌باید اوسلطنت بنماید.
دشمن آخر که نابود می‌شود، موت است.
زیرا «همه‌چیز را زیر پایهای وی انداخته است». اما چون می‌گوید که «همه‌چیز رازیر انداخته است»، واضح است که او که همه رازیر او انداخت مستثنی است.
اما زمانی که همه مطیع وی شده باشند، آنگاه خود پسر هم مطیع خواهد شد او را که همه‌چیز را مطیع وی گردانید، تا آنکه خدا کل در کل باشد.
والا آنانی که برای مردگان تعمید می‌یابندچکنند؟ هرگاه مردگان مطلق برنمی خیزند، پس چرا برای ایشان تعمید می‌گیرند؟
و ما نیز چراهر ساعت خود را در خطر می‌اندازیم؟
به آن فخری درباره شما که مرا در خداوند ما مسیح عیسی هست قسم، که هرروزه مرا مردنی است.
چون بطور انسان در افسس با وحوش جنگ کردم، مرا چه سود است؟ اگر مردگان برنمی خیزند، بخوریم و بیاشامیم چون فردامی میریم.
فریفته مشوید معاشرات بد، اخلاق حسنه را فاسد می‌سازد.
برای عدالت بیدارشده، گناه مکنید زیرا بعضی معرفت خدا راندارند. برای انفعال شما می‌گویم.
اما اگر کسی گوید: «مردگان چگونه برمی خیزند و به کدام بدن می‌آیند؟»،
‌ای احمق آنچه تو می‌کاری زنده نمی گردد جز آنکه بمیرد.
و آنچه می‌کاری، نه آن جسمی را که خواهد شد می‌کاری، بلکه دانه‌ای مجرد خواه ازگندم و یا از دانه های دیگر.
لیکن خدا برحسب اراده خود، آن را جسمی می‌دهد و به هر یکی ازتخمها جسم خودش را.
هر گوشت از یک نوع گوشت نیست، بلکه گوشت انسان، دیگر است وگوشت بهایم، دیگر و گوشت مرغان، دیگر وگوشت ماهیان، دیگر.
و جسمهای آسمانی هست و جسمهای زمینی نیز، لیکن‌شان آسمانی‌ها، دیگر و‌شان زمینی‌ها، دیگر است،
و‌شان آفتاب دیگر و‌شان ماه دیگر و‌شان ستارگان، دیگر، زیرا که ستاره از ستاره در‌شان، فرق دارد.
به همین نهج است نیز قیامت مردگان. درفساد کاشته می‌شود، و در بی‌فسادی برمی خیزد؛
در ذلت کاشته می‌گردد و در جلال برمی خیزد؛ در ضعف کاشته می‌شود و در قوت برمی خیزد؛
جسم نفسانی کاشته می‌شود و جسم روحانی برمی خیزد. اگر جسم نفسانی هست، هرآینه روحانی نیز هست.
و همچنین نیز مکتوب است که انسان اول یعنی آدم نفس زنده گشت، اماآدم آخر روح حیات‌بخش شد.
لیکن روحانی مقدم نبود بلکه نفسانی و بعد از آن روحانی.
انسان اول از زمین است خاکی؛ انسان دوم خداوند است از آسمان.
چنانکه خاکی است، خاکیان نیز چنان هستند و چنانکه آسمانی است آسمانی‌ها همچنان می‌باشند.
و چنانکه صورت خاکی را گرفتیم، صورت آسمانی را نیزخواهیم گرفت.
لیکن‌ای برادران این را می‌گویم که گوشت و خون نمی تواند وارث ملکوت خدا شود و فاسدوارث بی‌فسادی نیز نمی شود.
همانا به شماسری می‌گویم که همه نخواهیم خوابید، لیکن همه متبدل خواهیم شد.
در لحظه‌ای، درطرفه العینی، به مجرد نواختن صور اخیر، زیراکرنا صدا خواهد داد، و مردگان، بی‌فساد خواهندبرخاست و ما متبدل خواهیم شد.
زیرا که می‌باید این فاسد بی‌فسادی را بپوشد و این فانی به بقا آراسته گردد.
اما چون این فاسد بی‌فسادی را پوشید و این فانی به بقا آراسته شد، آنگاه این کلامی که مکتوب است به انجام خواهد رسید که «مرگ در ظفر بلعیده شده است.
‌ای موت نیش تو کجا است و‌ای گور ظفر تو کجا؟»
نیش موت گناه است و قوت گناه، شریعت.
لیکن شکر خدا راست که ما را بواسطه خداوند ماعیسی مسیح ظفر می‌دهد.بنابراین‌ای برادران حبیب من پایدار وبی تشویش شده، پیوسته در عمل خداوندبیفزایید، چون می‌دانید که زحمت شما درخداوند باطل نیست.
بنابراین‌ای برادران حبیب من پایدار وبی تشویش شده، پیوسته در عمل خداوندبیفزایید، چون می‌دانید که زحمت شما درخداوند باطل نیست.

16

اما درباره جمع کردن زکات برای مقدسین، چنانکه به کلیساهای غلاطیه فرمودم، شما نیز همچنین کنید.
در روز اول هفته، هر یکی از شما بحسب نعمتی که یافته باشد، نزد خود ذخیره کرده، بگذارد تا در وقت آمدن من زحمت جمع کردن نباشد.
و چون برسم، آنانی را که اختیار کنید با مکتوبها خواهم فرستاد تا احسان شما را به اورشلیم ببرند.
و اگرمصلحت باشد که من نیز بروم، همراه من خواهندآمد.
و چون از مکادونیه عبور کنم، به نزد شماخواهم آمد، زیرا که از مکادنیه عبور می‌کنم،
واحتمال دارد که نزد شما بمانم بلکه زمستان را نیزبسر برم تا هرجایی که بروم، شما مرا مشایعت کنید.
زیرا که الان اراده ندارم در بین راه شما راملاقات کنم، چونکه امیدوارم مدتی با شما توقف نمایم، اگر خداوند اجازت دهد.
لیکن من تاپنطیکاست در افسس خواهم ماند،
زیرا که دروازه بزرگ و کارساز برای من باز شد و معاندین، بسیارند.
لیکن اگر تیموتاوس آید، آگاه باشیدکه نزد شما بی‌ترس باشد، زیرا که در کار خداوندمشغول است چنانکه من نیز هستم.
لهذاهیچ‌کس او را حقیر نشمارد، بلکه او را به سلامتی مشایعت کنید تا نزد من آید زیرا که او را با برادران انتظار می‌کشم.
اما درباره اپلس برادر، از اوبسیار درخواست نمودم که با برادران به نزد شمابیاید، لیکن هرگز رضا نداد که الحال بیاید ولی چون فرصت یابد خواهد آمد.
بیدار شوید، در ایمان استوار باشید و مردان باشید و زورآور شوید.
جمیع کارهای شما با محبت باشد.
و‌ای برادران به شماالتماس دارم (شما خانواده استیفان را می‌شناسیدکه نوبر اخائیه هستند و خویشتن را به خدمت مقدسین سپرده اند)،
تا شما نیز چنین اشخاص را اطاعت کنید و هرکس را که در کار و زحمت شریک باشد.
و از آمدن استفان و فرتوناتس واخائیکوس مرا شادی رخ نمود زیرا که آنچه ازجانب شما ناتمام بود، ایشان تمام کردند.
چونکه روح من و شما را تازه کردند. پس چنین اشخاص را بشناسید.
کلیساهای آسیا به شما سلام می‌رسانند واکیلا و پرسکلا با کلیسایی که در خانه ایشانند، به شما سلام بسیار در خداوند می‌رسانند.
همه برادران شما را سلام می‌رسانند. یکدیگر را به بوسه مقدسانه سلام رسانید.
من پولس ازدست خود سلام می‌رسانم.
اگر کسی عیسی مسیح خداوند را دوست ندارد، اناتیما باد. ماران اتا.فیض عیسی مسیح خداوند با شما باد.
فیض عیسی مسیح خداوند با شما باد.

License
CC-0
Link to license

Citation Suggestion for this Edition
TextGrid Repository (2025). Paul the Apostle. 1 Corinthians (Farsi). Multilingual Parallel Bible Corpus. https://hdl.handle.net/21.11113/0000-0016-97CB-9